۳۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۷

زینهاد این یادگار از دست رفت
در غم تو روزگار از دست رفت

چون مرا دل بود با او برقرار
دل شد و با دل قرار از دست رفت

سیم و زر بودی مرا و صبر و هوش
در غم تو هر چهار از دست رفت

پای من در دام تو بس سخت ماند
گر نگیری دست کار از دست رفت

یار بودی مر مرا از روی مهر
یاری اکنون کن که یار از دست رفت

اینهمه خوارست کاندر عاشقی
چون سنایی صد هزار از دست رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.