۳۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰

ای ز عشقت روح را آزارها
بر در تو عشق را بازارها

ای ز شکر منت دیدار تو
دیده بر گردن دل بارها

فتنه را در عالم آشوب و شور
با سر زلفین تو اسرارها

عاشقان در خدمت زلف تواند
از کمر بر ساخته زنارها

نیستم با درد عشقت لحظه‌ای
خالی از غمها و از تیمارها

بر امید روی چون گلبرگ تو
می‌نهم جان را و دل را خارها

تا سنایی بر حدیث چرب تست
غره چون کفتار بر گفتارها

دارد از باد هوس آبی بروی
با خیال خاک کویت کارها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.