۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۲۳

هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی
آتش سودای خویش در دل و جان افکنی

جان و دل خسته را ز آرزوی خویشتن
گه به خروش آوری گه به فغان افکنی

گر به سر کوی خویش پردهٔ عشاق را
گل کنی از خاک و خون کار به جان افکنی

گر بگشایی ز بند گوهر دریای عشق
بی دل و جان صد هزار سر عیان افکنی

هر نفسی روی خویش باز بپوشی به زلف
تا دل عطار را در خفقان افکنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.