۳۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۳۵

ای روی تو شمع تاج داران
زلف تو طلسم بی‌قراران

اعجوبهٔ زلف خرده کارت
اغلوطهٔ ده بزرگواران

از عکس جمال جان فزایت
خورشید و قمر ز شرمساران

در پیش رخت پیاده گشته
از بهر سجود شهسواران

چون تو به کمال رخ نمایی
ناقص گردند اختیاران

یک ذره غم تو خوشتر آید
از نقد حضور غمگساران

بیکاره بمانده‌اند جمله
در شیوهٔ تو شگرف کاران

در راه تو نام و ننگ بازند
از ننگ وجود نامداران

از نرگس توست نیست از می
مخموری چشم پر خماران

گر جان به طلسم زلف بردی
بر جان نکنند تیرباران

تو دشمن جان دوستانی
با تو چه کنند دوستداران

اندک سوی من نگر اگرچه
بسیار شدند خواستاران

تا چند ز گوهر وصالت
نومید شوند امیدواران

در ده می صاف وصل یکبار
تا باز رهند دردخواران

عطار ز یک گل وصالت
بلبل گردد به نوبهاران
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.