۳۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۶

زهره ندارم که سلامت کنم
چون طمع وصل مدامت کنم

گرچه جوابم ندهی این بسم
چون شنوی تو که سلامت کنم

چون نتوانم که به گردت رسم
گرد به گرد در و بامت کنم

مرغ تو حلاج سزد من کیم
تا هوس حلقهٔ دامت کنم

خاک شدم تا نفس خویش را
هم نفس جرعهٔ جامت کنم

گر به حسامم بکشی نقد جان
پیشکش زخم حسامت کنم

نیست مرا دل وگرم صد بود
سوختهٔ وعدهٔ خامت کنم

یک شکرت خواسته‌ام گفته‌ای
می‌طلبم باز که وامت کنم

گر چه حلال است تو را خون من
گر ندهی بوسه حرامت کنم

چون همه خوبی جهان وقف توست
گنگ شدم وصف کدامت کنم

خطبهٔ جانم چو به نام تو رفت
سکهٔ تن نیز به نامت کنم

نی که تنی نیست دو من استخوانست
پیش سگ کوی غلامت کنم

مشک جهان گر همه عطار داشت
وقف خط غالیه فامت کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.