۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲۰

بی تو زمانی سر زمانه ندارم
بلکه سر عمر جاودانه ندارم

چشم مرا با تو ای یگانه چه نسبت
چشم دو دارم ولی یگانه ندارم

مرغ توام بال و پر بریخته از عشق
در قفسی مانده آب و دانه ندارم

عشق تو بحری است من چو قطرهٔ آبم
طاقت آن بحر بی کرانه ندارم

مرغ شگرفی و من ضعیف ستم‌کش
در خور تو هیچ آشیانه ندارم

زهره ندارم که در وصل تو جویم
بهره ز وصل تو جز فسانه ندارم

رو که به یک بازیم که غمزهٔ تو کرد
مات چنان گشته‌ام که خانه ندارم

گر به بهانه مرا همی بکشی تو
چو تو کشی راضیم بهانه ندارم

ناوک هجر تو را به جز دل عطار
در همه آفاق یک نشانه ندارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.