۲۹۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۶

تا عشق تو سوخت همچو عودم
یک ذره نماند از وجودم

تا بگذشتی چو باد بر من
بر خاک فتاده در سجودم

یک لحظه ز تو نمی‌شکیبم
خود را صد ره بیازمودم

عشقت چو نشست در دلم ساخت
برخاست ز ره زیان و سودم

از جوهر عشق هر دو عالم
یک ذره ز خویش می‌نمودم

چون نیک به خود نگاه کردم
من خود به میانه در نبودم

چون من به خودی نبود گشتم
آیینه کاینات بودم

گه پردهٔ آسمان گشادم
گه چهرهٔ آفتاب سودم

از بس که بسوختم درین تاب
عطار نیم ولیک عودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.