۲۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۵

تا عشق تو را به جان ربودم
بی درد تو یک نفس نبودم

از روز ازل هنوز مستم
وز شوق الست در سجودم

گفتی که جمال خود نمایم
این خود ز کمال تو شنودم

در آتش هجر انتظارم
می‌سازم و سوخت این وجودم

بی لطف تو بوی خوش ندارم
گر جمله گلاب و مشک و عودم

از بوی جگر که می‌گدازم
بر اوج فلک رسید دودم

مفتاح هدایتم تو دادی
آنگه در اهلیت گشودم

در عشق تو یافتم سعادت
صد باره درون خود زدودم

نامم ز تو زان شده است عطار
کز حسن تو عارفی نمودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.