۳۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۴

ای برده به آب‌روی آبم
وز نرگس نیم خواب خوابم

تا روی چو ماه تو بدیدم
افتاده چو ماهیی ز آبم

چون شد خط سبز تو پدیدار
بر زرده نشست آفتابم

هرگه که به خون خطی نویسی
من سر ز خط تو برنتابم

هرگه که حدیث وصل گویم
دل خون گردد ز اضطرابم

از بی نمکی و بی قراری
در سیخ جهد که من کبابم

وصلت نرسد به دل که از دل
تا با جانم خبر نیابم

من خاک توام تو گنج حسنی
بنمای رخ از دل خرابم

در پای فتاده‌ام چو زلفت
زین بیش چو زلف خود متابم

عطار ز دست شد به یکبار
وقت است که کم کنی عذابم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.