۳۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰۳

چو پیشهٔ تو شیوه و ناز است چه تدبیر
چون مایهٔ من درد و نیاز است چه تدبیر

آن در که به روی همه باز است نگارا
چون بر من بیچار فراز است چه تدبیر

گفتی که اگر راست روی راه بدانی
این راه چو پر شیب و فراز است چه تدبیر

گفتی که اگر صبر کنی کام بیابی
لعاب فلک شعبده‌باز است چه تدبیر

گویی نه درست است نماز از سر غفلت
چون عشق توام پیش‌نماز است چه تدبیر

گفتم که کنم قصهٔ سودای تو کوتاه
چون قصهٔ عشق تو دراز است چه تدبیر

گفتم که کنم توبه ز عشق تو ولیکن
عشق تو حقیقت نه مجاز است چه تدبیر

گفتم ندهم دل به تو چون روی تو بینم
چون غمزهٔ تو عربده‌ساز است چه تدبیر

بیچار دلم صعوهٔ خرد است چه چاره
در صید دلم عشق تو باز است چه تدبیر

بر مجمر سودای تو همچون شکر و عود
عطار چو در سوز و گذار است چه تدبیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.