۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۴

عشق را پیر و جوان یکسان بود
نزد او سود و زیان یکسان بود

هم ز یکرنگی جهان عشق را
نوبهار و مهرگان یکسان بود

زیر او بالا و بالا هست زیر
کش زمین و آسمان یکسان بود

بارگاه عشق همچون دایره است
صد او با آستان یکسان بود

یار اگر سوزد وگر سازد رواست
عاشقان را این و آن یکسان بود

در طریق عاشقان خون ریختن
با حیات جاودان یکسان بود

سایه از کل دان که پیش آفتاب
آشکارا و نهان یکسان بود

کی بود دلدار چون دل ای فرید
باز کی با آشیان یکسان بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.