۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۰

گر فلک دیده بر آن چهرهٔ زیبا فکند
ماه را موی کشان کرده به صحرا فکند

هر شبی زان بگشاید فلک این چندین چشم
بو که یک چشم بر آن طلعت زیبا فکند

همچو پروانه به نظارهٔ او شمع سپهر
پر زنان خویش برین گلشن خضرا فکند

خاک او زان شده‌ام تا چو میی نوش کند
جرعه‌ای بوی لبش یافته بر ما فکند

چون دل سوخته اندر سر زلفش بستم
هر دم از دست بیندازد و در پا فکند

زلف در پای چرا می‌فکند زانکه کمند
شرط آن است که از زیر به بالا فکند

غمش از صومعه عطار جگر سوخته را
هر نفس نعره‌زنان بر سر غوغا فکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.