۲۹۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۴

چو طوطی خط او پر بر آورد
جهان حسن در زیر پر آورد

به خوش رنگی رخش عالم برافروخت
ز سرسبزی خطش رنگی بر آورد

لب چون لعلش از چشمم گهر ریخت
بر چون سیمش از رویم زر آورد

گل از شرم رخ او خشک لب گشت
ز خشکی ای عجب دامن تر آورد

دهان تنگ او یارب چه چشمه است
که از خنده به دریا گوهر آورد

سر زلفش شکار دلبری را
هزاران حلقه در یکدیگر آورد

فلک زان چنبری آمد که زلفش
فلک را نیز سر در چنبر آورد

فلک در پای او چون گوی می‌گشت
چو چوگانش به خدمت بر سر آورد

چو شد عطار لالای در او
ز زلفش خادمی را عنبر آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.