۳۶۵ بار خوانده شده
رهی کان ره نهان اندر نهان است
چو پیدا شد عیان اندر عیان است
چه میگویم چه پیدا و چه پنهان
که این بالای پیدا و نهان است
چه میگویم چه بالا و چه پستی
که این بیرون ازین است و از آن است
چه میگویم چه بیرون چه درون است
که بیرون و درون گفت زبان است
چگویم آنچه هرگز کس نگفته است
چه دانم آنکه هرگز کس ندانست
گمانی چون برم چون کس نبرده است
نشانی چون دهم چون بینشان است
مکن روباه بازی شیر مردا
خموشی پیشه کن کین ره عیان است
برو از پوست بیرون آی کین کار
نه کار توست کار مغز جان است
برو عطار و ترک این سخن گیر
که این را مستمع در لامکان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چو پیدا شد عیان اندر عیان است
چه میگویم چه پیدا و چه پنهان
که این بالای پیدا و نهان است
چه میگویم چه بالا و چه پستی
که این بیرون ازین است و از آن است
چه میگویم چه بیرون چه درون است
که بیرون و درون گفت زبان است
چگویم آنچه هرگز کس نگفته است
چه دانم آنکه هرگز کس ندانست
گمانی چون برم چون کس نبرده است
نشانی چون دهم چون بینشان است
مکن روباه بازی شیر مردا
خموشی پیشه کن کین ره عیان است
برو از پوست بیرون آی کین کار
نه کار توست کار مغز جان است
برو عطار و ترک این سخن گیر
که این را مستمع در لامکان است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.