۵۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸

دم مزن گر همدمی می‌بایدت
خسته شو گر مرهمی می‌بایدت

تا در اثباتی تو بس نامحرمی
محو شو گر محرمی می‌بایدت

همچو غواصان دم اندر سینه کش
گر چو دریا همدمی می‌بایدت

از عبادت غم کشی و صد شفیع
پیشوای هر غمی می‌بایدت

اشک لایق‌تر شفیع تو از آنک
هر عبادت را نمی می‌بایدت

تنگدل ماندی، که دل یک قطره خونست
عالمی در عالمی می‌بایدت

تا که این یک قطره صد دریا شود
صبر صد عالم همی می‌بایدت

هر دو عالم گر نباشد گو مباش
در حضور او دمی می‌بایدت

در غم هر دم که نبود در حضور
تا قیامت ماتمی می‌بایدت

در حضورش عهد کردی ای فرید
عهد خود مستحکمی می‌بایدت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.