۱۴۶۴ بار خوانده شده

آئین آینه

وقت سحر، به آینه‌ای گفت شانه‌ای
کاوخ! فلک چه کجرو و گیتی چه تند خوست

ما را زمانه رنجکش و تیره روز کرد
خرم کسیکه همچو تواش طالعی نکوست

هرگز تو بار زحمت مردم نمیکشی
ما شانه می‌کشیم بهر جا که تار موست

از تیرگی و پیچ و خم راههای ما
در تاب و حلقه و سر هر زلف گفتگوست

با آنکه ما جفای بتان بیشتر بریم
مشتاق روی تست هر آنکسی که خوبروست

گفتا هر آنکه عیب کسی در قفا شمرد
هر چند دل فریبد و رو خوش کند عدوست

در پیش روی خلق بما جا دهند از انک
ما را هر آنچه از بد و نیکست روبروست

خاری بطعنه گفت چه حاصل ز بو و رنگ
خندید گل که هرچه مرا هست رنگ و بوست

چون شانه، عیب خلق مکن موبمو عیان
در پشت سر نهند کسی را که عیبجوست

زانکس که نام خلق بگفتار زشت کشت
دوری گزین که از همه بدنامتر هموست

ز انگشت آز، دامن تقوی سیه مکن
این جامه چون درید، نه شایستهٔ رفوست

از مهر دوستان ریاکار خوشتر است
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست

آن کیمیا که میطلبی، یار یکدل است
دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست

پروین، نشان دوست درستی و راستی است
هرگز نیازموده، کسی را مدار دوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آشیان ویران
گوهر بعدی:احسان بی ثمر
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۱/۱۶ ۱۵:۲۷

معنیش کجاست

گوهرین: با سلام و احترام. متاسفانه در حال حاضر توانایی نوشتن شرح و تفسیر بر آثار را نداریم.