۳۱۰ بار خوانده شده

تکه ۱۰

بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد
وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد

پیر بودم به وصال رخ خویش همه روز
باز پیرانه سرم بخت جوان باز آمد

دوست بازآمد و دشمن برمید از پیشم
شکرنعمت که به تن جان گران باز آمد

مژدگانی بده ای دوست که محنت بگذشت
نعمت فتح و گشایش به زمان باز آمد

دولت آمد به بر و بخت و سعادت برسید
مشتری از سر شادی به کمان باز آمد

آفتاب کرم و ماه ضیا هم برسید
تاج اقبال و کرامت به عیان باز آمد

سعدیا تاج سعادت دگر از نو برسید
کان نگار شده چون آب روان باز آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تکه ۹
گوهر بعدی:تکه ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.