۵۶۲ بار خوانده شده

غزل ۵۳

عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن

آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن
توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن

اسب در میدان رسوایی جهانم مردوار
بیش ازین در خانه نتوان گوی و چوگان باختن

پاکبازان طریقت را صفت دانی که چیست
بر بساط نرد درد اول ندب جان باختن

زاهدی بر باد الا، مال و منصب دادنست
عاشقی در ششدر لا، کفر و ایمان باختن

بر کفی جام شریعت بر کفی سندان عشق
هر هوسناکی نداند جام و سندان باختن

سعدیا شطرنج ره مردان خلوت باختند
رو تماشا کن که نتوانی چو ایشان باختن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۲
گوهر بعدی:غزل ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.