۱۲۹۹ بار خوانده شده

گفتار اندر پوشیدن راز خویش

به تدبیر جنگ بد اندیش کوش
مصالح بیندیش و نیت بپوش

منه در میان راز با هر کسی
که جاسوس همکاسه دیدم بسی

سکندر که با شرقیان حرب داشت
درخیمه گویند در غرب داشت

چو بهمن به زاولستان خواست شد
چپ آوازه افگند و از راست شد

اگر جز تو داند که عزم تو چیست
بر آن رای و دانش بباید گریست

کرم کن، نه پرخاش و کین‌آوری
که عالم به زیر نگین آوری

چو کاری برآید به لطف و خوشی
چه حاجت به تندی و گردن کشی؟

نخواهی که باشد دلت دردمند
دل درمندان برآور زبند

به بازو توانا نباشد سپاه
برو همت از ناتوانان بخواه

دعای ضعیفان امیدوار
ز بازوی مردی به آید به کار

هر آن کاستعانت به درویش برد
اگر بر فریدون زد از پیش برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گفتار اندر حذر از دشمنی که در طاعت آید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.