۶۰۳ بار خوانده شده

گفتار اندر بخشایش بر ضعیفان

نه بر حکم شرع آب خوردن خطاست
وگر خون به فتوی بریزی رواست

کرا شرع فتوی دهد بر هلاک
الا تا نداری ز کشتنش باک

وگر دانی اندر تبارش کسان
برایشان ببخشای و راحت رسان

گنه بود مرد ستمگاره را
چه تاوان زن و طفل بیچاره را؟

تنت زورمندست و لشکر گران
ولیکن در اقلیم دشمن مران

که وی بر حصاری گریزد بلند
رسد کشوری بی گنه را گزند

نظر کن در احوال زندانیان
که ممکن بود بی‌گنه در میان

چو بازارگان در دیارت بمرد
به مالش خساست بود دستبرد

کزان پس که بر وی بگریند زار
بهم باز گویند خویش و تبار

که مسکین در اقلیم غربت بمرد
متاعی کز او ماند ظالم ببرد

بیندیش ازان طفلک بی پدر
وز آه دل دردمندش حذر

بسا نام نیکوی پنجاه سال
که یک نام زشتش کند پایمال

پسندیده کاران جاوید نام
تطاول نکردند بر مال عام

بر آفاق اگر سر بسر پادشاست
چو مال از توانگر ستاند گداست

بمرد از تهیدستی آزاد مرد
ز پهلوی مسکین شکم پر نکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست
گوهر بعدی:در معنی شفقت بر حال رعیت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.