۱۵۰۰ بار خوانده شده

استعاره

استعاره در لغت به معنی عاریت گرفتن و عاریت خواستن است امّا در اصطلاح استعاره نوعی تشبیه است که در آن یکی از طرفین تشبیه (مشبه یا مشبه به) را ذکر و طرف دیگر را اراده کرده باشند.

نکته: اصل استعاره بر تشبیه استوار است و به دلیل اینکه در استعاره فقط یک رکن از تشبیه ذکر می شـود و خواننده را به تلاش ذهنی بیشتری وا می دارد، لذا استعاره از تشبیه رساتر، زیباتر و خیال انگیزتر است.

انواع استعاره: با توجه به اینکه در استعاره یکی از طرفین تشبیه ذکر می شود، آن را بر دو نوع تقسیم کرده اند.

استعاره ی مصرحه (آشکار): آن است که «مشبه به» ذکر و «مشبه» حذف گردد. (در واقع مشبه به جانشین مشبه می شود.)

مثال 1:
ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت
توضیح: «آفتاب خوبان» استعاره برای معشوق است. ( آفتاب خوبان «مشبه به» که ذکر شده و معشوق «مشبه» حذف شده است.)

مثال 2:
صدف وار گوهر شناسان را
دهان جز به لؤلؤ نکردند باز
توضیح: «لؤلؤ» استعاره از سخنان با ارزش است. (لؤلؤ «مشبه به» ذکر شده و سخنان با ارزش «مشبه» حذف شده است.)

استعاره مکنیه: آن است که «مشبه» به همراه یکی از لوازم و ویژگی «مشبه به» ذکر گردد و خود «مشبه به» حذف شود.

نکته 1: گاهی لوازم یا ویژگی «مشبه به» در جمله به «مشبه» نسبت داده می شود.

مثال: مرگ چنگال خود را به خون فلانی رنگین کرد.
توضیح: «مرگ» را به «گرگی» تشبیه کرده است که چنگال داشته باشد اما خود «گرگ» را نیاورده و «چنگال» که یکی از لوازم و ویژگی گرگ است به آن (مرگ) نسبت داده است.

نکته 2: گاهی لوازم یا ویژگی «مشبه به» در جمله به «مشبه» اضافه می شود که در این صـورت «اضافه استعاری» است.

مثال 1:
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره از آن چکید و نامش دل شد
توضیح: «روح» را به بدنی تشبیه کرده که «رگ» داشته باشد و «رگ» را که یکی از ویژگی های «مشبه به» است به «روح» اضافه کرده است.

مثال 2:
مردی صفای صحبت آیینه دیده
از روزن شب شوکت دیرینه دیده
توضیح: «شب» را به اطاقی تشبیه کرده که «روزن یا پنجره» داشته باشد و «روزن» را که یکی از ویژگیهای « مشبه به» بود به «شب» اضافه کرده است.

نکته: جمله ای که در آن آرایه استعاره به کار رفته ادبی تر است، نسبت به جمله ای که دارای آرایه تشبیه است.

نکته: در اضافه استعاری «مضاف» در معنی حقیقی خود بکار نمی رود و ما «مضاف الیه» را به چیزی تشبیه می کنیم که دارای جزء یا اندامی است ولی چنین جزء و اندام که «مضاف» است برای «مضاف الیه» یک واقعیت نیست بلکه یک تصور و فرض است.

مثال:
دست روزگار ــــــــــ دست برای روزگار یک تصور و فرض است.
روزن شب ـــــــــــــ روزن یا پنجره ای برای شب یک تصور است و وافعیت ندارد.

نکته مهم: در استعاره مکنیه چنانچه مشبه به، انسان باشد، به آن «تشخیص» گویند.

اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تشبیه
گوهر بعدی:تشخیص (آدم نمایی، انسان انگاری، شخصیت بخشی)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.