۳۷۴ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام الخالق جل و علا
خدا شناسى
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ خَالِقِ اَلْعِبَادِ وَ سَاطِحِ اَلْمِهَادِ
سپاس خداوندى را سزاست كه آفرينندۀ بندگان، و گسترانندۀ زمين
وَ مُسِيلِ اَلْوِهَادِ وَ مُخْصِبِ اَلنِّجَادِ
و جارى كنندۀ آب در زمينهاى پست، و رويانندۀ گياه در كوهها و تپههاى بلند مىباشد
لَيْسَ لِأَوَّلِيَّتِهِ اِبْتِدَاءٌ وَ لاَ لِأَزَلِيَّتِهِ اِنْقِضَاءٌ
نه اوّل او را آغازى و نه ازلى بودن او را پايانى است
هُوَ اَلْأَوَّلُ وَ لَمْ يَزَلْ وَ اَلْبَاقِي بِلاَ أَجَلٍ
آغاز هر چيزى و جاويدان است، و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است
خَرَّتْ لَهُ اَلْجِبَاهُ وَ وَحَّدَتْهُ اَلشِّفَاهُ
پيشانى بندگان برابر عظمت او به خاك افتاده، و لبها در اعتراف به يگانگى او در حركتند
حَدَّ اَلْأَشْيَاءَ عِنْدَ خَلْقِهِ لَهَا إِبَانَةً لَهُ مِنْ شَبَهِهَا
به هنگام آفرينش، براى هر پديدهاى حد و مرزى قرار داد، تا براى وجود بىنهايت او همانندى نباشد
لاَ تُقَدِّرُهُ اَلْأَوْهَامُ بِالْحُدُودِ وَ اَلْحَرَكَاتِ وَ لاَ بِالْجَوَارِحِ وَ اَلْأَدَوَاتِ
گمانها خدا را به اندازهها و حركتها و اندامها و آلتها نمىتوانند اندازه گيرى نمايند
لاَ يُقَالُ لَهُ مَتَى وَ لاَ يُضْرَبُ لَهُ أَمَدٌ بِحَتَّى
نمىتواند گفت: خدا از كى بود؟ و تا كى خواهد بود
اَلظَّاهِرُ لاَ يُقَالُ مِمَّ
وجود آشكارى است كه نمىتوان پرسيد: از چيست
وَ اَلْبَاطِنُ لاَ يُقَالُ فِيمَ
و حقيقت پنهانى است كه نمىتوان پرسيد؟ در كجاست
لاَ شَبَحٌ فَيُتَقَصَّى وَ لاَ مَحْجُوبٌ فَيُحْوَى
نه جسم است كه او را نهايتى باشد، و نه پوشيدهاى كه چيزى او را در بر گرفته باشد
لَمْ يَقْرُبْ مِنَ اَلْأَشْيَاءِ بِالْتِصَاقٍ وَ لَمْ يَبْعُدْ عَنْهَا بِافْتِرَاقٍ
به موجودات آنقدر نزديك نيست كه به آنها چسبيده، و آنقدر دور نيست كه جدا و بريده باشد
وَ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ مِنْ عِبَادِهِ شُخُوصُ لَحْظَةٍ وَ لاَ كُرُورُ لَفْظَةٍ
بر خداوند، خيره نگريستن بندگان، و بازگشتن لفظى به زبان آنان
وَ لاَ اِزْدِلاَفُ رَبْوَةٍ وَ لاَ اِنْبِسَاطُ خُطْوَةٍ
نزديك شدن به تپهاى، گام بر داشتن در تاريكى شب، يا راه رفتن در مهتاب كه نور مىافشاند
فِي لَيْلٍ دَاجٍ وَ لاَ غَسَقٍ سَاجٍ
يَتَفَيَّأُ عَلَيْهِ اَلْقَمَرُ اَلْمُنِيرُ
وَ تَعْقُبُهُ اَلشَّمْسُ ذَاتُ اَلنُّورِ فِي اَلْأُفُولِ وَ اَلْكُرُورِ وَ تَقَلُّبِ اَلْأَزْمِنَةِ وَ اَلدُّهُورِ
و درخشش خورشيدى كه پس از ماه طلوع مىكند، و با طلوع و غروبش، و آمدن شب و روز، چرخ زمان مىگردد و تاريخ ورق مىخورد، هيچ كدام پنهان نيست
مِنْ إِقْبَالِ لَيْلٍ مُقْبِلٍ وَ إِدْبَارِ نَهَارٍ مُدْبِرٍ
قَبْلَ كُلِّ غَايَةٍ وَ مُدَّةٍ وَ كُلِّ إِحْصَاءٍ وَ عِدَّةٍ
خدا پيش از هر نهايت و مدت، و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است
تَعَالَى عَمَّا يَنْحَلُهُ اَلْمُحَدِّدُونَ مِنْ صِفَاتِ اَلْأَقْدَارِ وَ نِهَايَاتِ اَلْأَقْطَارِ
خدا والاتر از آنچه مىباشد كه عقلهاى عاجز تشبيه كنندگان تصوّر مىكند. والاتر از صفات پديدهها و اندازهها و قطرهاست كه براى موجودات مادّى پندارند
وَ تَأَثُّلِ اَلْمَسَاكِنِ وَ تَمَكُّنِ اَلْأَمَاكِنِ
و جايگاههايى كه براى آن در نظر مىگيرند
فَالْحَدُّ لِخَلْقِهِ مَضْرُوبٌ وَ إِلَى غَيْرِهِ مَنْسُوبٌ
زيرا حد و مرز و اندازه، شايسته پديدههاست و به غير خدا تعلّق دارد
ابتداع المخلوقين لَمْ يَخْلُقِ اَلْأَشْيَاءَ مِنْ أُصُولٍ أَزَلِيَّةٍ وَ لاَ مِنْ أَوَائِلَ أَبَدِيَّةٍ
پديدهها را از موادّى ازلى و ابدى نيافريد
بَلْ خَلَقَ مَا خَلَقَ فَأَقَامَ حَدَّهُ
بلكه آنها را از نيستى به هستى آورد، و براى هر پديدهاى حد و مرزى تعيين فرمود
وَ صَوَّرَ فَأَحْسَنَ صُورَتَهُ
و آنها را به نيكوترين صورت زيبا، صورتگرى كرد
لَيْسَ لِشَيْءٍ مِنْهُ اِمْتِنَاعٌ وَ لاَ لَهُ بِطَاعَةِ شَيْءٍ اِنْتِفَاعٌ عِلْمُهُ بِالْأَمْوَاتِ اَلْمَاضِينَ كَعِلْمِهِ بِالْأَحْيَاءِ اَلْبَاقِينَ
چيزى از فرمان او سر پيچى نمىكند، و خدا از اطاعت چيزى سود نمىبرد، علم او به مردگانى كه رفتند چونان آگاهى او به زندگانى است كه هستند
وَ عِلْمُهُ بِمَا فِي اَلسَّمَاوَاتِ اَلْعُلَى كَعِلْمِهِ بِمَا فِي اَلْأَرَضِينَ اَلسُّفْلَى
و علم او به آسمانهاى بالا چونان علم او به زمينهاى زيرين است
منها أَيُّهَا اَلْمَخْلُوقُ اَلسَّوِيُّ وَ اَلْمُنْشَأُ اَلْمَرْعِيُّ فِي ظُلُمَاتِ اَلْأَرْحَامِ وَ مُضَاعَفَاتِ اَلْأَسْتَارِ
اى انسان! اى آفريدۀ راست قامت، اى پديدۀ نگهدارى شده در تاريكىهاى رحمهاى مادران، و قرار داده شده در پردههاى تو در تو
بُدِئْتَ مِنْ سُلاٰلَةٍ مِنْ طِينٍ وَ وُضِعْتَ فِي قَرٰارٍ مَكِينٍ إِلىٰ قَدَرٍ مَعْلُومٍ وَ أَجَلٍ مَقْسُومٍ
آغاز آفرينش تو از گل و لاى بود، و سپس در جايگاه آرامى نهاده شدى تا زمانى مشخّص و سر آمدى تعيين شده
تَمُورُ فِي بَطْنِ أُمِّكَ جَنِيناً لاَ تُحِيرُ دُعَاءً وَ لاَ تَسْمَعُ نِدَاءً
و آنگاه كه در شكم مادرت حركت مىكردى، نه دعوتى را مىتوانستى پاسخ دهى، و نه صدايى را مىشنيدى
ثُمَّ أُخْرِجْتَ مِنْ مَقَرِّكَ إِلَى دَارٍ لَمْ تَشْهَدْهَا وَ لَمْ تَعْرِفْ سُبُلَ مَنَافِعِهَا
سپس تو را از قرار گاهت بيرون كردند و به خانهاى آوردند كه آن را نديده بودى و راههاى سودش را نمىتوانستى
فَمَنْ هَدَاكَ لاِجْتِرَارِ اَلْغِذَاءِ مِنْ ثَدْيِ أُمِّكَ وَ عَرَّفَكَ عِنْدَ اَلْحَاجَةِ مَوَاضِعَ طَلَبِكَ وَ إِرَادَتِكَ
پس چه كسى تو را در مكيدن شير، از پستان مادر هدايت كرد؟ و به هنگام نياز جايگاههاى طلب كردن و خواستن را به تو شناساند
هَيْهَاتَ إِنَّ مَنْ يَعْجِزُ عَنْ صِفَاتِ ذِي اَلْهَيْئَةِ وَ اَلْأَدَوَاتِ فَهُوَ عَنْ صِفَاتِ خَالِقِهِ أَعْجَزُ وَ مِنْ تَنَاوُلِهِ بِحُدُودِ اَلْمَخْلُوقِينَ أَبْعَدُ
هرگز، آن كس كه در توصيف پديدهاى با شكل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون ترديد از وصف پر وردگارش ناتوانتر، و از شناخت خدا با حدّ و مرز پديدهها دورتر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خدا شناسى
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ خَالِقِ اَلْعِبَادِ وَ سَاطِحِ اَلْمِهَادِ
سپاس خداوندى را سزاست كه آفرينندۀ بندگان، و گسترانندۀ زمين
وَ مُسِيلِ اَلْوِهَادِ وَ مُخْصِبِ اَلنِّجَادِ
و جارى كنندۀ آب در زمينهاى پست، و رويانندۀ گياه در كوهها و تپههاى بلند مىباشد
لَيْسَ لِأَوَّلِيَّتِهِ اِبْتِدَاءٌ وَ لاَ لِأَزَلِيَّتِهِ اِنْقِضَاءٌ
نه اوّل او را آغازى و نه ازلى بودن او را پايانى است
هُوَ اَلْأَوَّلُ وَ لَمْ يَزَلْ وَ اَلْبَاقِي بِلاَ أَجَلٍ
آغاز هر چيزى و جاويدان است، و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است
خَرَّتْ لَهُ اَلْجِبَاهُ وَ وَحَّدَتْهُ اَلشِّفَاهُ
پيشانى بندگان برابر عظمت او به خاك افتاده، و لبها در اعتراف به يگانگى او در حركتند
حَدَّ اَلْأَشْيَاءَ عِنْدَ خَلْقِهِ لَهَا إِبَانَةً لَهُ مِنْ شَبَهِهَا
به هنگام آفرينش، براى هر پديدهاى حد و مرزى قرار داد، تا براى وجود بىنهايت او همانندى نباشد
لاَ تُقَدِّرُهُ اَلْأَوْهَامُ بِالْحُدُودِ وَ اَلْحَرَكَاتِ وَ لاَ بِالْجَوَارِحِ وَ اَلْأَدَوَاتِ
گمانها خدا را به اندازهها و حركتها و اندامها و آلتها نمىتوانند اندازه گيرى نمايند
لاَ يُقَالُ لَهُ مَتَى وَ لاَ يُضْرَبُ لَهُ أَمَدٌ بِحَتَّى
نمىتواند گفت: خدا از كى بود؟ و تا كى خواهد بود
اَلظَّاهِرُ لاَ يُقَالُ مِمَّ
وجود آشكارى است كه نمىتوان پرسيد: از چيست
وَ اَلْبَاطِنُ لاَ يُقَالُ فِيمَ
و حقيقت پنهانى است كه نمىتوان پرسيد؟ در كجاست
لاَ شَبَحٌ فَيُتَقَصَّى وَ لاَ مَحْجُوبٌ فَيُحْوَى
نه جسم است كه او را نهايتى باشد، و نه پوشيدهاى كه چيزى او را در بر گرفته باشد
لَمْ يَقْرُبْ مِنَ اَلْأَشْيَاءِ بِالْتِصَاقٍ وَ لَمْ يَبْعُدْ عَنْهَا بِافْتِرَاقٍ
به موجودات آنقدر نزديك نيست كه به آنها چسبيده، و آنقدر دور نيست كه جدا و بريده باشد
وَ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ مِنْ عِبَادِهِ شُخُوصُ لَحْظَةٍ وَ لاَ كُرُورُ لَفْظَةٍ
بر خداوند، خيره نگريستن بندگان، و بازگشتن لفظى به زبان آنان
وَ لاَ اِزْدِلاَفُ رَبْوَةٍ وَ لاَ اِنْبِسَاطُ خُطْوَةٍ
نزديك شدن به تپهاى، گام بر داشتن در تاريكى شب، يا راه رفتن در مهتاب كه نور مىافشاند
فِي لَيْلٍ دَاجٍ وَ لاَ غَسَقٍ سَاجٍ
يَتَفَيَّأُ عَلَيْهِ اَلْقَمَرُ اَلْمُنِيرُ
وَ تَعْقُبُهُ اَلشَّمْسُ ذَاتُ اَلنُّورِ فِي اَلْأُفُولِ وَ اَلْكُرُورِ وَ تَقَلُّبِ اَلْأَزْمِنَةِ وَ اَلدُّهُورِ
و درخشش خورشيدى كه پس از ماه طلوع مىكند، و با طلوع و غروبش، و آمدن شب و روز، چرخ زمان مىگردد و تاريخ ورق مىخورد، هيچ كدام پنهان نيست
مِنْ إِقْبَالِ لَيْلٍ مُقْبِلٍ وَ إِدْبَارِ نَهَارٍ مُدْبِرٍ
قَبْلَ كُلِّ غَايَةٍ وَ مُدَّةٍ وَ كُلِّ إِحْصَاءٍ وَ عِدَّةٍ
خدا پيش از هر نهايت و مدت، و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است
تَعَالَى عَمَّا يَنْحَلُهُ اَلْمُحَدِّدُونَ مِنْ صِفَاتِ اَلْأَقْدَارِ وَ نِهَايَاتِ اَلْأَقْطَارِ
خدا والاتر از آنچه مىباشد كه عقلهاى عاجز تشبيه كنندگان تصوّر مىكند. والاتر از صفات پديدهها و اندازهها و قطرهاست كه براى موجودات مادّى پندارند
وَ تَأَثُّلِ اَلْمَسَاكِنِ وَ تَمَكُّنِ اَلْأَمَاكِنِ
و جايگاههايى كه براى آن در نظر مىگيرند
فَالْحَدُّ لِخَلْقِهِ مَضْرُوبٌ وَ إِلَى غَيْرِهِ مَنْسُوبٌ
زيرا حد و مرز و اندازه، شايسته پديدههاست و به غير خدا تعلّق دارد
ابتداع المخلوقين لَمْ يَخْلُقِ اَلْأَشْيَاءَ مِنْ أُصُولٍ أَزَلِيَّةٍ وَ لاَ مِنْ أَوَائِلَ أَبَدِيَّةٍ
پديدهها را از موادّى ازلى و ابدى نيافريد
بَلْ خَلَقَ مَا خَلَقَ فَأَقَامَ حَدَّهُ
بلكه آنها را از نيستى به هستى آورد، و براى هر پديدهاى حد و مرزى تعيين فرمود
وَ صَوَّرَ فَأَحْسَنَ صُورَتَهُ
و آنها را به نيكوترين صورت زيبا، صورتگرى كرد
لَيْسَ لِشَيْءٍ مِنْهُ اِمْتِنَاعٌ وَ لاَ لَهُ بِطَاعَةِ شَيْءٍ اِنْتِفَاعٌ عِلْمُهُ بِالْأَمْوَاتِ اَلْمَاضِينَ كَعِلْمِهِ بِالْأَحْيَاءِ اَلْبَاقِينَ
چيزى از فرمان او سر پيچى نمىكند، و خدا از اطاعت چيزى سود نمىبرد، علم او به مردگانى كه رفتند چونان آگاهى او به زندگانى است كه هستند
وَ عِلْمُهُ بِمَا فِي اَلسَّمَاوَاتِ اَلْعُلَى كَعِلْمِهِ بِمَا فِي اَلْأَرَضِينَ اَلسُّفْلَى
و علم او به آسمانهاى بالا چونان علم او به زمينهاى زيرين است
منها أَيُّهَا اَلْمَخْلُوقُ اَلسَّوِيُّ وَ اَلْمُنْشَأُ اَلْمَرْعِيُّ فِي ظُلُمَاتِ اَلْأَرْحَامِ وَ مُضَاعَفَاتِ اَلْأَسْتَارِ
اى انسان! اى آفريدۀ راست قامت، اى پديدۀ نگهدارى شده در تاريكىهاى رحمهاى مادران، و قرار داده شده در پردههاى تو در تو
بُدِئْتَ مِنْ سُلاٰلَةٍ مِنْ طِينٍ وَ وُضِعْتَ فِي قَرٰارٍ مَكِينٍ إِلىٰ قَدَرٍ مَعْلُومٍ وَ أَجَلٍ مَقْسُومٍ
آغاز آفرينش تو از گل و لاى بود، و سپس در جايگاه آرامى نهاده شدى تا زمانى مشخّص و سر آمدى تعيين شده
تَمُورُ فِي بَطْنِ أُمِّكَ جَنِيناً لاَ تُحِيرُ دُعَاءً وَ لاَ تَسْمَعُ نِدَاءً
و آنگاه كه در شكم مادرت حركت مىكردى، نه دعوتى را مىتوانستى پاسخ دهى، و نه صدايى را مىشنيدى
ثُمَّ أُخْرِجْتَ مِنْ مَقَرِّكَ إِلَى دَارٍ لَمْ تَشْهَدْهَا وَ لَمْ تَعْرِفْ سُبُلَ مَنَافِعِهَا
سپس تو را از قرار گاهت بيرون كردند و به خانهاى آوردند كه آن را نديده بودى و راههاى سودش را نمىتوانستى
فَمَنْ هَدَاكَ لاِجْتِرَارِ اَلْغِذَاءِ مِنْ ثَدْيِ أُمِّكَ وَ عَرَّفَكَ عِنْدَ اَلْحَاجَةِ مَوَاضِعَ طَلَبِكَ وَ إِرَادَتِكَ
پس چه كسى تو را در مكيدن شير، از پستان مادر هدايت كرد؟ و به هنگام نياز جايگاههاى طلب كردن و خواستن را به تو شناساند
هَيْهَاتَ إِنَّ مَنْ يَعْجِزُ عَنْ صِفَاتِ ذِي اَلْهَيْئَةِ وَ اَلْأَدَوَاتِ فَهُوَ عَنْ صِفَاتِ خَالِقِهِ أَعْجَزُ وَ مِنْ تَنَاوُلِهِ بِحُدُودِ اَلْمَخْلُوقِينَ أَبْعَدُ
هرگز، آن كس كه در توصيف پديدهاى با شكل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون ترديد از وصف پر وردگارش ناتوانتر، و از شناخت خدا با حدّ و مرز پديدهها دورتر است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غصب خلافت توسط انحصار طلبان
گوهر بعدی:هشدار به عثمان نسبت به شکایت مردم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.