۳۱۴ بار خوانده شده

خطبه منبريه

و من كلام له عليه‌السلام و فيه يبين سبب طلبه الحكم و يصف الإمام الحق
(اين خطبه در منبر كوفه ايراد شد و به خطبۀ «منبريّه» معروف است كه در آن علل پذيرش حكومت و صفات يك رهبر عادل را بيان مى‌دارد)

أَيَّتُهَا اَلنُّفُوسُ اَلْمُخْتَلِفَةُ
اى مردم رنگارنگ

وَ اَلْقُلُوبُ اَلْمُتَشَتِّتَةُ
و دل‌هاى پريشان و پراكنده

اَلشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ
كه بدن‌هايشان حاضر

وَ اَلْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ
و عقل‌هايشان از آنها غايب و دور است

أَظْأَرُكُمْ عَلَى اَلْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ اَلْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَةِ اَلْأَسَدِ
من شما را به سوى حق مى‌كشانم، امّا چونان بزغاله‌هائى كه از غرّش شير فرار كنند مى‌گريزيد

هَيْهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِكُمْ سَرَارَ اَلْعَدْلِ
هيهات كه با شما بتوانم تاريكى را از چهرۀ عدالت بزدايم

أَوْ أُقِيمَ اِعْوِجَاجَ اَلْحَقِّ
و كجى‌هاى را كه در حق راه يافته است نمايم

اَللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ اَلَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ
خدايا تو مى‌دانى كه جنگ و درگيرى ما براى به دست آوردن قدرت و حكومت

وَ لاَ اِلْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ اَلْحُطَامِ
و دنيا و ثروت نبود

وَ لَكِنْ لِنَرِدَ اَلْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ
بلكه مى‌خواستيم نشانه‌هاى حق و دين تو را به جايگاه خويش باز گردانيم

وَ نُظْهِرَ اَلْإِصْلاَحَ فِي بِلاَدِكَ
و در سرزمين‌هاى تو اصلاح را ظاهر كنيم

فَيَأْمَنَ اَلْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ
تا بندگان ستمديده‌ات در أمن و أمان زندگى كنند

وَ تُقَامَ اَلْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ
و قوانين و مقررّات فراموش شدۀ تو بار ديگر اجراء گردد

اَللَّهُمَّ إِنِّي أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ
خدايا من نخستين كسى هستم كه به تو روى آورد، و دعوت تو را شنيد و اجابت كرد

لَمْ يَسْبِقْنِي إِلاَّ رَسُولُ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بِالصَّلاَةِ
در نماز، كسى از من جز رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيشى نگرفت

وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لاَ يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ اَلْوَالِي عَلَى اَلْفُرُوجِ وَ اَلدِّمَاءِ وَ اَلْمَغَانِمِ وَ اَلْأَحْكَامِ وَ إِمَامَةِ اَلْمُسْلِمِينَ اَلْبَخِيلُ
همانا شما دانستيد كه سزاوار نيست بخيل بر ناموس و جان و غنيمت‌ها و احكام مسلمين، ولايت و رهبرى يابد، و امامت مسلمين را عهده دار شود

فَتَكُونَ فِي أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ
تا در اموال آنها حريص گردد

وَ لاَ اَلْجَاهِلُ فَيُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ
و نادان نيز لياقت رهبرى ندارد تا با نادانى خود مسلمانان را به گمراهى كشاند

وَ لاَ اَلْجَافِي فَيَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ
و ستمكار نيز نمى‌تواند رهبر مردم باشد، كه با ستم حق مردم را غصب و عطاهاى آنان را قطع كند

وَ لاَ اَلْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَيَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ
و نه كسى كه در تقسيم بيت المال عدالت ندارد زيرا در اموال و ثروت آنان حيف و ميل مى‌كند و گروهى را بر گروهى مقدّم مى‌دارد

وَ لاَ اَلْمُرْتَشِي فِي اَلْحُكْمِ فَيَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ يَقِفَ بِهَا دُونَ اَلْمَقَاطِعِ
و رشوه خوار در قضاوت نمى‌تواند امام باشد زيرا كه براى داورى با رشوه گرفتن حقوق مردم را پايمال، و حق را به صاحبان آن نمى‌رساند

وَ لاَ اَلْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَيُهْلِكَ اَلْأُمَّةَ
و آن كس كه سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ضايع مى‌كند لياقت رهبرى ندارد زيرا كه امّت اسلامى را به هلاكت مى‌كشاند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:به ابوذر هنگام تبعید به ربذه
گوهر بعدی:اندیشیدن به مرگ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.