۳۱۵ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام في الاستسقاء
دعا براى طلب باران
اَللَّهُمَّ قَدِ اِنْصَاحَتْ جِبَالُنَا
خداوندا! كوههاى ما از بى آبى شكاف خورده
وَ اِغْبَرَّتْ أَرْضُنَا
و زمين ما غبار آلود
وَ هَامَتْ دَوَابُّنَا
و دامهاى ما در آغلهاى خود سرگردانند
وَ تَحَيَّرَتْ فِي مَرَابِضِهَا
وَ عَجَّتْ عَجِيجَ اَلثَّكَالَى عَلَى أَوْلاَدِهَا
و چون زن بچّه مرده فرياد مىكشند
وَ مَلَّتِ اَلتَّرَدُّدَ فِي مَرَاتِعِهَا
و از رفت و آمد بى حاصل به سوى چراگاهها و آبشخورها، خسته شدهاند
وَ اَلْحَنِينَ إِلَى مَوَارِدِهَا
اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِينَ اَلْآنَّةِ
بار خدايا! بر نالۀ گوسفندان
وَ حَنِينَ اَلْحَانَّةِ
و فرياد و آه شتران ماده رحمت آور
اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَهَا فِي مَذَاهِبِهَا
خدايا به سرگردانى آنها در راهها
وَ أَنِينَهَا فِي مَوَالِجِهَا
و نالههايشان در خوابگاهها رحمت آور
اَللَّهُمَّ خَرَجْنَا إِلَيْكَ حِينَ اِعْتَكَرَتْ عَلَيْنَا حَدَابِيرُ اَلسِّنِينَ
بار خدايا! هنگامى به سوى تو بيرون آمديم كه خشكسالى پياپى هجوم آورده
وَ أَخْلَفَتْنَا مَخَايِلُ اَلْجُودِ
و ابرهاى پر باران از ما پشت كرده و خشك و نامهربان بدون بارش قطرهاى باران گذشتند
فَكُنْتَ اَلرَّجَاءَ لِلْمُبْتَئِسِ
خدايا! تو اميد هر بيچاره
وَ اَلْبَلاَغَ لِلْمُلْتَمِسِ
و حل كنندۀ مشكلات هر طلب كننده مىباشى
نَدْعُوكَ حِينَ قَنَطَ اَلْأَنَامُ
خدايا تو را مىخوانيم، در اين هنگام كه همه نا اميد شدهاند
وَ مُنِعَ اَلْغَمَامُ
و ابر رحمت بر ما نمىبارد
وَ هَلَكَ اَلسَّوَامُ
و حيوانات ما نابود گرديدند
أَلاَّ تُؤَاخِذَنَا بِأَعْمَالِنَا
ما را به كردار ما عذاب نكنى
وَ لاَ تَأْخُذَنَا بِذُنُوبِنَا
و به گناهان ما كيفر ندهى
وَ اُنْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِالسَّحَابِ اَلْمُنْبَعِقِ
خدايا! رحمت خود را با ابر پر باران
وَ اَلرَّبِيعِ اَلْمُغْدِقِ
و بهار پر آب
وَ اَلنَّبَاتِ اَلْمُونِقِ سَحّاً وَابِلاً
و گياهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما، بارانى درشت قطره بر ما فرو فرست
تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ
كه مردگان را زنده
وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ
و آنچه از دست ما رفته به ما باز گرداند
اَللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ مُحْيِيَةً مُرْوِيَةً
خدايا! ما را با بارانى سيراب كن كه زنده كننده، سيراب سازنده
تَامَّةً عَامَّةً طَيِّبَةً مُبَارَكَةً هَنِيئَةً مَرِيعَةً
فراگير و به همه جا رونده، پاكيزه و با بركت، گوارا و پر نعمت
زَاكِياً نَبْتُهَا
گياه آن بسيار
ثَامِراً فَرْعُهَا
شاخههاى آن به بار نشسته
نَاضِراً وَرَقُهَا
و برگهايش تازه و آب دار باشد
تُنْعِشُ بِهَا اَلضَّعِيفَ مِنْ عِبَادِكَ
تا با چنان بارانى بندۀ ناتوان را توان بخشى
وَ تُحْيِي بِهَا اَلْمَيِّتَ مِنْ بِلاَدِكَ
و شهرهاى مردهات را زنده سازى
اَللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ تُعْشِبُ بِهَا نِجَادُنَا
خدايا! بارانى ده كه بسيار ببارد تا زمينهاى بلند ما پر گياه شود
وَ تَجْرِي بِهَا وِهَادُنَا
و در زمينهاى پست روان گردد
وَ يُخْصِبُ بِهَا جَنَابُنَا
و نعمتهاى فراوان در اطراف ما گسترش يابد
وَ تُقْبِلُ بِهَا ثِمَارُنَا
تا با آن ميوههاى ما بسيار
وَ تَعِيشُ بِهَا مَوَاشِينَا
گلّههاى ما زنده و فراوان
وَ تَنْدَى بِهَا أَقَاصِينَا
و سرزمينهاى دورتر از ما نيز بهرمند گردند
وَ تَسْتَعِينُ بِهَا ضَوَاحِينَا
و روستاهاى ما از آن نيرومند شوند
مِنْ بَرَكَاتِكَ اَلْوَاسِعَةِ وَ عَطَايَاكَ اَلْجَزِيلَةِ عَلَى بَرِيَّتِكَ اَلْمُرْمِلَةِ
اينها همه از بركات گسترده و بخششهاى فراوان تو باشد كه بر سرزمينهاى فقر زده
وَ وَحْشِكَ اَلْمُهْمَلَةِ
و حيوانات وحشى ما نازل مىگردد
وَ أَنْزِلْ عَلَيْنَا سَمَاءً مُخْضِلَةً
خداوندا! بارانى ده
مِدْرَاراً هَاطِلَةً
دانه درشت كه پياپى براى سيراب شدن گياهان ما ببارد
يُدَافِعُ اَلْوَدْقُ مِنْهَا اَلْوَدْقَ
چنانكه قطرات آن يكديگر را برانند
وَ يَحْفِزُ اَلْقَطْرُ مِنْهَا اَلْقَطْرَ
و دانههاى آن به شدّت برهم كوبيده شوند
غَيْرَ خُلَّبٍ بَرْقُهَا
نه رعد و برقى بىباران
وَ لاَ جَهَامٍ عَارِضُهَا
و ابرى بى ثمر
وَ لاَ قَزَعٍ رَبَابُهَا
و كوچك و پراكنده
وَ لاَ شَفَّانٍ ذِهَابُهَا
و نه دانههاى ريز باران همراه با بادهاى سرد
حَتَّى يُخْصِبَ لِإِمْرَاعِهَا اَلْمُجْدِبُونَ
خدايا بارانى پر آب فرو فرست كه قحطى زدگان به نعمتهاى فراوان رسند
وَ يَحْيَا بِبَرَكَتِهَا اَلْمُسْنِتُونَ
و آثار خشكسالى از ميان برود
فَإِنَّكَ تُنْزِلُ اَلْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَكَ وَ أَنْتَ اَلْوَلِيُّ اَلْحَمِيدُ
كه همانا، تويى خداوندى كه پس از نا اميد شدن مردم باران را فرو مىفرستى و رحمت خود را همه جا گسترش مىدهى و تويى سرپرست نظام آفرينش كه به ستودن سزاوارى
تفسير ما في هذه الخطبة من الغريب
قال السيد الشريف رضي الله عنه
مىگويم:( «انصاحت جبالنا». يعنى كوهها بر اثر خشكى از هم شكافته است
قوله عليهالسلام انصاحت جبالنا أي تشققت من المحول
يقال انصاح الثوب إذا انشق
و «انصاح الثّوب» وقتى گفته مىشود كه لباس از هم شكافته باشد
و يقال أيضا انصاح النبت و صاح و صوح إذا جف و يبس
«انصاح النّبت و صاح و صوح» به هنگامى كه گياه خشك گردد مىگويند
كله بمعنى
و همۀ اين چند واژه به يك معنا است
و قوله و هامت دوابُّنا أي عطشت و الهُيام العطش
و جمله «و هامت دوابّنا». از ماده «هيام» به معنى عطش است
و قوله حدابير السنين جمع حِدْبار و هي الناقة التي أنضاها السير
و «حدابير السنين». جمع «حدبار» به معناى شترى است كه بر اثر راه رفتن ناتوان شده است
فشبه بها السنة التي فشا فيها الجدب
امام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سالهاى قحطى را به چنين شترى تشبيه كرده است
قال ذو الرمة
«ذو الرمه» شاعر مىگويد
حدابير ما تنفك إلا مناخة على الخسف أو نرمي بها بلدا قفرا
حدا بير ما تنفكّ الاّ مناخة على الخسف او نرمى بها بلدا قفرا شتران ناتوانى كه هيچ گاه از هم جدا نمىگردند جز در خوابگاهها يا اينكه آنها را در محيطهاى بى آب و علف قرار دهند
و قوله و لا قزع ربابها
و جملۀ «و لا قزع ربابها».
القزع القطع الصغار المتفرقة من السحاب
يعنى از قطعات كوچك و پراكندۀ ابر نباشد
و قوله و لا شَفَّان ذهابها
و جملۀ «و لا شفان ذهابها».
فإن تقديره و لا ذات شَفَّان ذهابها
در تقدير «و لا ذات شفان ذهابها» است
و الشَفَّان الريح الباردة
«شفان» به معنى باد سرد
و الذهاب الأمطار اللينة
و «ذهاب» به معنى بارانهاى نرم مىباشد
فحذف ذات لعلم السامع به
و كلمۀ «ذات» حذف گرديد زيرا شنونده به ان آگاه بود)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دعا براى طلب باران
اَللَّهُمَّ قَدِ اِنْصَاحَتْ جِبَالُنَا
خداوندا! كوههاى ما از بى آبى شكاف خورده
وَ اِغْبَرَّتْ أَرْضُنَا
و زمين ما غبار آلود
وَ هَامَتْ دَوَابُّنَا
و دامهاى ما در آغلهاى خود سرگردانند
وَ تَحَيَّرَتْ فِي مَرَابِضِهَا
وَ عَجَّتْ عَجِيجَ اَلثَّكَالَى عَلَى أَوْلاَدِهَا
و چون زن بچّه مرده فرياد مىكشند
وَ مَلَّتِ اَلتَّرَدُّدَ فِي مَرَاتِعِهَا
و از رفت و آمد بى حاصل به سوى چراگاهها و آبشخورها، خسته شدهاند
وَ اَلْحَنِينَ إِلَى مَوَارِدِهَا
اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِينَ اَلْآنَّةِ
بار خدايا! بر نالۀ گوسفندان
وَ حَنِينَ اَلْحَانَّةِ
و فرياد و آه شتران ماده رحمت آور
اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَهَا فِي مَذَاهِبِهَا
خدايا به سرگردانى آنها در راهها
وَ أَنِينَهَا فِي مَوَالِجِهَا
و نالههايشان در خوابگاهها رحمت آور
اَللَّهُمَّ خَرَجْنَا إِلَيْكَ حِينَ اِعْتَكَرَتْ عَلَيْنَا حَدَابِيرُ اَلسِّنِينَ
بار خدايا! هنگامى به سوى تو بيرون آمديم كه خشكسالى پياپى هجوم آورده
وَ أَخْلَفَتْنَا مَخَايِلُ اَلْجُودِ
و ابرهاى پر باران از ما پشت كرده و خشك و نامهربان بدون بارش قطرهاى باران گذشتند
فَكُنْتَ اَلرَّجَاءَ لِلْمُبْتَئِسِ
خدايا! تو اميد هر بيچاره
وَ اَلْبَلاَغَ لِلْمُلْتَمِسِ
و حل كنندۀ مشكلات هر طلب كننده مىباشى
نَدْعُوكَ حِينَ قَنَطَ اَلْأَنَامُ
خدايا تو را مىخوانيم، در اين هنگام كه همه نا اميد شدهاند
وَ مُنِعَ اَلْغَمَامُ
و ابر رحمت بر ما نمىبارد
وَ هَلَكَ اَلسَّوَامُ
و حيوانات ما نابود گرديدند
أَلاَّ تُؤَاخِذَنَا بِأَعْمَالِنَا
ما را به كردار ما عذاب نكنى
وَ لاَ تَأْخُذَنَا بِذُنُوبِنَا
و به گناهان ما كيفر ندهى
وَ اُنْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِالسَّحَابِ اَلْمُنْبَعِقِ
خدايا! رحمت خود را با ابر پر باران
وَ اَلرَّبِيعِ اَلْمُغْدِقِ
و بهار پر آب
وَ اَلنَّبَاتِ اَلْمُونِقِ سَحّاً وَابِلاً
و گياهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما، بارانى درشت قطره بر ما فرو فرست
تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ
كه مردگان را زنده
وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ
و آنچه از دست ما رفته به ما باز گرداند
اَللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ مُحْيِيَةً مُرْوِيَةً
خدايا! ما را با بارانى سيراب كن كه زنده كننده، سيراب سازنده
تَامَّةً عَامَّةً طَيِّبَةً مُبَارَكَةً هَنِيئَةً مَرِيعَةً
فراگير و به همه جا رونده، پاكيزه و با بركت، گوارا و پر نعمت
زَاكِياً نَبْتُهَا
گياه آن بسيار
ثَامِراً فَرْعُهَا
شاخههاى آن به بار نشسته
نَاضِراً وَرَقُهَا
و برگهايش تازه و آب دار باشد
تُنْعِشُ بِهَا اَلضَّعِيفَ مِنْ عِبَادِكَ
تا با چنان بارانى بندۀ ناتوان را توان بخشى
وَ تُحْيِي بِهَا اَلْمَيِّتَ مِنْ بِلاَدِكَ
و شهرهاى مردهات را زنده سازى
اَللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ تُعْشِبُ بِهَا نِجَادُنَا
خدايا! بارانى ده كه بسيار ببارد تا زمينهاى بلند ما پر گياه شود
وَ تَجْرِي بِهَا وِهَادُنَا
و در زمينهاى پست روان گردد
وَ يُخْصِبُ بِهَا جَنَابُنَا
و نعمتهاى فراوان در اطراف ما گسترش يابد
وَ تُقْبِلُ بِهَا ثِمَارُنَا
تا با آن ميوههاى ما بسيار
وَ تَعِيشُ بِهَا مَوَاشِينَا
گلّههاى ما زنده و فراوان
وَ تَنْدَى بِهَا أَقَاصِينَا
و سرزمينهاى دورتر از ما نيز بهرمند گردند
وَ تَسْتَعِينُ بِهَا ضَوَاحِينَا
و روستاهاى ما از آن نيرومند شوند
مِنْ بَرَكَاتِكَ اَلْوَاسِعَةِ وَ عَطَايَاكَ اَلْجَزِيلَةِ عَلَى بَرِيَّتِكَ اَلْمُرْمِلَةِ
اينها همه از بركات گسترده و بخششهاى فراوان تو باشد كه بر سرزمينهاى فقر زده
وَ وَحْشِكَ اَلْمُهْمَلَةِ
و حيوانات وحشى ما نازل مىگردد
وَ أَنْزِلْ عَلَيْنَا سَمَاءً مُخْضِلَةً
خداوندا! بارانى ده
مِدْرَاراً هَاطِلَةً
دانه درشت كه پياپى براى سيراب شدن گياهان ما ببارد
يُدَافِعُ اَلْوَدْقُ مِنْهَا اَلْوَدْقَ
چنانكه قطرات آن يكديگر را برانند
وَ يَحْفِزُ اَلْقَطْرُ مِنْهَا اَلْقَطْرَ
و دانههاى آن به شدّت برهم كوبيده شوند
غَيْرَ خُلَّبٍ بَرْقُهَا
نه رعد و برقى بىباران
وَ لاَ جَهَامٍ عَارِضُهَا
و ابرى بى ثمر
وَ لاَ قَزَعٍ رَبَابُهَا
و كوچك و پراكنده
وَ لاَ شَفَّانٍ ذِهَابُهَا
و نه دانههاى ريز باران همراه با بادهاى سرد
حَتَّى يُخْصِبَ لِإِمْرَاعِهَا اَلْمُجْدِبُونَ
خدايا بارانى پر آب فرو فرست كه قحطى زدگان به نعمتهاى فراوان رسند
وَ يَحْيَا بِبَرَكَتِهَا اَلْمُسْنِتُونَ
و آثار خشكسالى از ميان برود
فَإِنَّكَ تُنْزِلُ اَلْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَكَ وَ أَنْتَ اَلْوَلِيُّ اَلْحَمِيدُ
كه همانا، تويى خداوندى كه پس از نا اميد شدن مردم باران را فرو مىفرستى و رحمت خود را همه جا گسترش مىدهى و تويى سرپرست نظام آفرينش كه به ستودن سزاوارى
تفسير ما في هذه الخطبة من الغريب
قال السيد الشريف رضي الله عنه
مىگويم:( «انصاحت جبالنا». يعنى كوهها بر اثر خشكى از هم شكافته است
قوله عليهالسلام انصاحت جبالنا أي تشققت من المحول
يقال انصاح الثوب إذا انشق
و «انصاح الثّوب» وقتى گفته مىشود كه لباس از هم شكافته باشد
و يقال أيضا انصاح النبت و صاح و صوح إذا جف و يبس
«انصاح النّبت و صاح و صوح» به هنگامى كه گياه خشك گردد مىگويند
كله بمعنى
و همۀ اين چند واژه به يك معنا است
و قوله و هامت دوابُّنا أي عطشت و الهُيام العطش
و جمله «و هامت دوابّنا». از ماده «هيام» به معنى عطش است
و قوله حدابير السنين جمع حِدْبار و هي الناقة التي أنضاها السير
و «حدابير السنين». جمع «حدبار» به معناى شترى است كه بر اثر راه رفتن ناتوان شده است
فشبه بها السنة التي فشا فيها الجدب
امام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سالهاى قحطى را به چنين شترى تشبيه كرده است
قال ذو الرمة
«ذو الرمه» شاعر مىگويد
حدابير ما تنفك إلا مناخة على الخسف أو نرمي بها بلدا قفرا
حدا بير ما تنفكّ الاّ مناخة على الخسف او نرمى بها بلدا قفرا شتران ناتوانى كه هيچ گاه از هم جدا نمىگردند جز در خوابگاهها يا اينكه آنها را در محيطهاى بى آب و علف قرار دهند
و قوله و لا قزع ربابها
و جملۀ «و لا قزع ربابها».
القزع القطع الصغار المتفرقة من السحاب
يعنى از قطعات كوچك و پراكندۀ ابر نباشد
و قوله و لا شَفَّان ذهابها
و جملۀ «و لا شفان ذهابها».
فإن تقديره و لا ذات شَفَّان ذهابها
در تقدير «و لا ذات شفان ذهابها» است
و الشَفَّان الريح الباردة
«شفان» به معنى باد سرد
و الذهاب الأمطار اللينة
و «ذهاب» به معنى بارانهاى نرم مىباشد
فحذف ذات لعلم السامع به
و كلمۀ «ذات» حذف گرديد زيرا شنونده به ان آگاه بود)
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:پند دادن مردم
گوهر بعدی:اندرز یاران و خبر از آینده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.