۳۱۴ بار خوانده شده

نکوهش دنیاپرستی

و من خطبة له عليه‌السلام في ذم الدنيا
هشدار از دنيا پرستى

أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُحَذِّرُكُمُ اَلدُّنْيَا
پس از ستايش پروردگار، همانا من شما را از دنياى حرام مى‌ترسانم

فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ
زيرا در كام شيرين، و در ديدۀ انسان سبز و رنگارنگ است

حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ
در شهوات و خواهش‌هاى نفسانى پوشيده شده

وَ تَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ
و با نعمت‌هاى زود گذر دوستى مى‌ورزد

وَ رَاقَتْ بِالْقَلِيلِ
با متاع اندك زيبا جلوه مى‌كند

وَ تَحَلَّتْ بِالْآمَالِ
و در لباس آرزوها خود را نشان مى‌دهد

وَ تَزَيَّنَتْ بِالْغُرُورِ
و با زينت غرور خود را مى‌آرايد

لاَ تَدُومُ حَبْرَتُهَا
شادى آن دوام ندارد

وَ لاَ تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا
و كسى از اندوه آن ايمن نيست

غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ
دنياى حرام بسيار فريبنده و بسيار زيان رساننده است

حَائِلَةٌ زَائِلَةٌ
دگرگون شونده و ناپايدار

نَافِدَةٌ بَائِدَةٌ
فنا پذير و مرگبار

أَكَّالَةٌ غَوَّالَةٌ
و كشنده‌اى تبهكار است

لاَ تَعْدُو إِذَا تَنَاهَتْ إِلَى أُمْنِيَّةِ أَهْلِ اَلرَّغْبَةِ فِيهَا وَ اَلرِّضَاءِ بِهَا
و آنگاه كه به دست آرزومندان افتاد و با خواهش‌هاى آنان دمساز شد مى‌نگرند كه جز سرابى بيش نيست

أَنْ تَكُونَ كَمَا قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى سُبْحَانَهُ
كه خداى سبحان فرمود

كَمٰاءٍ أَنْزَلْنٰاهُ مِنَ اَلسَّمٰاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبٰاتُ اَلْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً
«زندگى چون آبى ماند كه از آسمان فرو فرستاديم و به وسيله آن گياهان فراوان روييد سپس خشك شده

تَذْرُوهُ اَلرِّيٰاحُ
باد آنها را پراكنده كرد

وَ كٰانَ اَللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً
و خدا بر همه چيز قادر و تواناست

لَمْ يَكُنِ اِمْرُؤٌ مِنْهَا فِي حَبْرَةٍ إِلاَّ أَعْقَبَتْهُ بَعْدَهَا عَبْرَةً
كسى از دنيا شادمانى نديد جز آن كه پس از آن با اشك و آه روبرو شد

وَ لَمْ يَلْقَ فِي سَرَّائِهَا بَطْناً
هنوز با خوشى‌هاى دنيا روبرو نشده است

إِلاَّ مَنَحَتْهُ مِنْ ضَرَّائِهَا ظَهْراً
كه با ناراحتيها و پشت كردن آن مبتلا مى‌گردد

وَ لَمْ تَطُلَّهُ فِيهَا دِيمَةُ رَخَاءٍ
شبنمى از رفاه و خوشى دنيا بر كسى فرود نيامده

إِلاَّ هَتَنَتْ عَلَيْهِ مُزْنَةُ بَلاَءٍ
جز آن كه سيل بلاها همه چيز را از بيخ و بن مى‌كنند

وَ حَرِيٌّ إِذَا أَصْبَحَتْ لَهُ مُنْتَصِرَةً أَنْ تُمْسِيَ لَهُ مُتَنَكِّرَةً
هر گاه صبحگاهان به يارى كسى برخيزد، شامگاهان خود را به ناشناسى مى‌زند

وَ إِنْ جَانِبٌ مِنْهَا اِعْذَوْذَبَ وَ اِحْلَوْلَى أَمَرَّ مِنْهَا جَانِبٌ فَأَوْبَى
اگر از يك طرف شيرين و گوارا باشد از طرف ديگر تلخ و ناگوار است

لاَ يَنَالُ اِمْرُؤٌ مِنْ غَضَارَتِهَا رَغَباً
كسى از فراوانى نعمت‌هاى دنيا كام نگرفت

إِلاَّ أَرْهَقَتْهُ مِنْ نَوَائِبِهَا تَعَباً
جز آن كه مشكلات و سختى‌ها دامنگير او شد

وَ لاَ يُمْسِي مِنْهَا فِي جَنَاحِ أَمْنٍ
شبى را در آغوش امن دنيا به سر نبرده

إِلاَّ أَصْبَحَ عَلَى قَوَادِمِ خَوْفٍ
جز آن كه صبحگاهان بال‌هاى ترس و وحشت بر سر او كوبيد

غَرَّارَةٌ غُرُورٌ مَا فِيهَا
بسيار فريبنده است و آنچه در دنياست نيز فريبندگى دارد

فَانِيَةٌ فَانٍ مَنْ عَلَيْهَا
فانى و زودگذر است، و هر كس در آن زندگى مى‌كند فنا مى‌پذيرد

لاَ خَيْرَ فِي شَيْءٍ مِنْ أَزْوَادِهَا إِلاَّ اَلتَّقْوَى
در زاد و توشۀ آن جز تقوا خيرى نيست

مَنْ أَقَلَّ مِنْهَا اِسْتَكْثَرَ مِمَّا يُؤْمِنُهُ
كسى كه به قدر كفايت از آن بردارد در آرامش به سر مى‌برد

وَ مَنِ اِسْتَكْثَرَ مِنْهَا اِسْتَكْثَرَ مِمَّا يُوبِقُهُ
و آن كس كه در پى به دست آوردن متاع بيشترى از دنيا باشد وسائل نابودى خود را فراهم كرده

وَ زَالَ عَمَّا قَلِيلٍ عَنْهُ
و به زودى از دست مى‌رود

كَمْ مِنْ وَاثِقٍ بِهَا قَدْ فَجَعَتْهُ
بسا افرادى كه به دنيا اعتماد كردند، ناگهان مزۀ تلخ مصيبت را بدانها چشاند

وَ ذِي طُمَأْنِينَةٍ إِلَيْهَا قَدْ صَرَعَتْهُ
و بسا صاحب اطمينانى كه به خاك و خونش كشيد

وَ ذِي أُبَّهَةٍ قَدْ جَعَلَتْهُ حَقِيراً
چه انسان‌هاى با عظمتى را كه خوار و كوچك ساخت

وَ ذِي نَخْوَةٍ قَدْ رَدَّتْهُ ذَلِيلاً
و بسا فخر فروشانى را كه به خاك ذلّت افكند

سُلْطَانُهَا دُوَّلٌ
حكومت دنيا نا پايدار

وَ عَيْشُهَا رَنِقٌ
عيش و زندگانى آن تيره و تار

وَ عَذْبُهَا أُجَاجٌ
گواراى آن شور

وَ حُلْوُهَا صَبِرٌ
و شيرينى آن تلخ

وَ غِذَاؤُهَا سِمَامٌ
غذاى آن زهر

وَ أَسْبَابُهَا رِمَامٌ
و اسباب و وسائل آن پوسيده است

حَيُّهَا بِعَرَضِ مَوْتٍ
زندۀ آن در معرض مردن

وَ صَحِيحُهَا بِعَرَضِ سُقْمٍ
و تندرست آن گرفتار بيمارى است

مُلْكُهَا مَسْلُوبٌ
حكومت آن بر باد رفته

وَ عَزِيزُهَا مَغْلُوبٌ
و عزيزان آن شكست خورده

وَ مَوْفُورُهَا مَنْكُوبٌ
متاع آن نكبت آلود

وَ جَارُهَا مَحْرُوبٌ
و پناه آورندۀ آن و غارت زده خواهد بود

أَ لَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً
آيا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمى‌بريد؟ كه عمرشان از شما طولانى‌تر

وَ أَبْقَى آثَاراً
و آثارشان با دوام‌تر

وَ أَبْعَدَ آمَالاً
و آرزويشان درازتر

وَ أَعَدَّ عَدِيداً
و افرادشان بيشتر

وَ أَكْثَفَ جُنُوداً
و لشكريانشان انبوه‌تر بودند

تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيَا أَيَّ تَعَبُّدٍ
دنيا را چگونه پرستيدند

وَ آثَرُوهَا أَيَّ إِيْثَارٍ
و آن را چگونه بر خود گزيدند

ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِغَيْرِ زَادٍ مُبَلِّغٍ
و سپس از آن رخت بر بستند و رفتند: بى توشه‌اى كه آنان را براى رسيدن به منزلگاه كفايت كند

وَ لاَ ظَهْرٍ قَاطِعٍ
و بى مركبى كه آنان را به منزلشان رساند

فَهَلْ بَلَغَكُمْ أَنَّ اَلدُّنْيَا سَخَتْ لَهُمْ نَفْساً بِفِدْيَةٍ
آيا شنيده‌ايد كه دنيا خود را فداى آنان كرده باشد

أَوْ أَعَانَتْهُمْ بِمَعُونَةٍ
يا به گونه‌اى يارى شان داده

أَوْ أَحْسَنَتْ لَهُمْ صُحْبَةً
يا با آنان به نيكى به سر برده باشد

بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَادِحِ
نه هرگز!! بلكه سختى و مشكلات دنيا چنان به آنها رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد

وَ أَوْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَارِعِ
با سختى‌ها آنان را سست

وَ ضَعْضَعَتْهُمْ بِالنَّوَائِبِ
و با مصيبت‌ها ذليل و خوارشان كرد

وَ عَفَّرَتْهُمْ لِلْمَنَاخِرِ
و بينى آنان را به خاك ماليد

وَ وَطِئَتْهُمْ بِالْمَنَاسِمِ
و لگد مال كرد

وَ أَعَانَتْ عَلَيْهِمْ رَيْبَ اَلْمَنُونِ
و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخت

فَقَدْ رَأَيْتُمْ تَنَكُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا
شما ديديد كه دنيا آن كس را كه برابر آن فروتنى كرد

وَ آثَرَهَا وَ أَخْلَدَ إِلَيْهَا
و آن را برگزيد، و بر همه چيز مقدّم داشت، كه گويا جاودانه مى‌ماند

حِينَ ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ اَلْأَبَدِ
نشناخت و روى خوش نشان نداد تا آن كه از دنيا رفت

وَ هَلْ زَوَّدَتْهُمْ إِلاَّ اَلسَّغَبَ
آيا جز گرسنگى توشه‌اى به آنها سپرد

أَوْ أَحَلَّتْهُمْ إِلاَّ اَلضَّنْكَ
آيا جز در سختى فرودشان نياورد

أَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ إِلاَّ اَلظُّلْمَةَ
و آيا روشنى دنيا جز تاريكى

أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلاَّ اَلنَّدَامَةَ
و سرانجامش جز پشيمانى بود

أَ فَهَذِهِ تُؤْثِرُونَ أَمْ إِلَيْهَا تَطْمَئِنُّونَ
آيا شما چنين دنيايى را بر همه چيز مقدم مى‌داريد و بدان اطمينان مى‌كنيد

أَمْ عَلَيْهَا تَحْرِصُونَ
يا در آرزوى آن به سر مى‌بريد

فَبِئْسَتِ اَلدَّارُ لِمَنْ لَمْ يَتَّهِمْهَا
پس دنيا بد خانه‌اى است براى كسى كه خوشبين باشد

وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا عَلَى وَجَلٍ مِنْهَا
و يا از خطرات آن نترسد

فَاعْلَمُوا وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
پس بدانيد و مى‌دانيد

بِأَنَّكُمْ تَارِكُوهَا وَ ظَاعِنُونَ عَنْهَا
كه آن را ترك مى‌كنيد و از آن رخت بر مى‌بنديد

وَ اِتَّعِظُوا فِيهَا بِالَّذِينَ قَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنّٰا قُوَّةً
و پند گيريد از آنها كه گفتند: «چه كسى از ما نيرومندتر است

حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ فَلاَ يُدْعَوْنَ رُكْبَاناً
سپس آنان را به گورهايشان سپردند بى آن كه سواره كارانشان خوانند

وَ أُنْزِلُوا اَلْأَجْدَاثَ
و در قبرها فرود آوردند

فَلاَ يُدْعَوْنَ ضِيفَاناً
بى آن كه همسايگانشان نامند

وَ جُعِلَ لَهُمْ مِنَ اَلصَّفِيحِ أَجْنَانٌ
از سطح زمين، قبرها

وَ مِنَ اَلتُّرَابِ أَكْفَانٌ
و از خاك كفن‌ها

وَ مِنَ اَلرُّفَاتِ جِيرَانٌ
و از استخوان‌هاى پوسيده همسايگانى پديد آمدند

فَهُمْ جِيرَةٌ لاَ يُجِيبُونَ دَاعِياً
كه هيچ خواننده‌اى را پاسخ نمى‌دهند

وَ لاَ يَمْنَعُونَ ضَيْماً
و هيچ ستمى را باز نمى‌دارند

وَ لاَ يُبَالُونَ مَنْدَبَةً
و نه به نوحه‌گرى توجّهى دارند

إِنْ جِيدُوا لَمْ يَفْرَحُوا
نه از باران خوشحال

وَ إِنْ قُحِطُوا لَمْ يَقْنَطُوا
و نه از قحط‍‌ سالى نوميد مى‌گردند

جَمِيعٌ وَ هُمْ آحَادٌ
گرد هم قرار دارند و تنهايند

وَ جِيرَةٌ وَ هُمْ أَبْعَادٌ
همسايۀ يكديگرند امّا از هم دورند

مُتَدَانُونَ لاَ يَتَزَاوَرُونَ
فاصله‌اى با هم ندارند ولى هيچ گاه به ديدار يكديگر نمى‌روند

وَ قَرِيبُونَ لاَ يَتَقَارَبُونَ
نزديكان از هم دورند

حُلَمَاءُ قَدْ ذَهَبَتْ أَضْغَانُهُمْ
بردبارانى هستند كه كينه‌ها از دل آنان رفته

وَ جُهَلاَءُ قَدْ مَاتَتْ أَحْقَادُهُمْ
بى خبرانى كه حسد در دلشان فرو مرده است

لاَ يُخْشَى فَجْعُهُمْ
نه از زيان آنها ترسى

وَ لاَ يُرْجَى دَفْعُهُمْ
و نه به دفاع آنها اميدى وجود دارد

اِسْتَبْدَلُوا بِظَهْرِ اَلْأَرْضِ بَطْناً
درون زمين را به جاى سطح آن براى ماندن انتخاب كردند

وَ بِالسَّعَةِ ضِيقاً
و خانه‌هاى تنگ و تاريك را به جاى خانه‌هاى وسيع برگزيدند

وَ بِالْأَهْلِ غُرْبَةً
به جاى زندگى با خويشاوندان، غربت را

وَ بِالنُّورِ ظُلْمَةً
و به جاى نور، ظلمت را برگزيدند

فَجَاءُوهَا كَمَا فَارَقُوهَا
به زمين باز گشتند چونان كه در آغاز آن را پا برهنه و عريان ترك گفتند

حُفَاةً عُرَاةً

قَدْ ظَعَنُوا عَنْهَا بِأَعْمَالِهِمْ إِلَى اَلْحَيَاةِ اَلدَّائِمَةِ وَ اَلدَّارِ اَلْبَاقِيَةِ
و با اعمال خود به سوى زندگى جاويدان و خانه هميشگى كوچ كردند

كَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى كَمٰا بَدَأْنٰا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنٰا إِنّٰا كُنّٰا فٰاعِلِينَ
آنسان كه خداى سبحان فرمود: «چنانكه آفرينش را آغاز كرديم، آن را باز مى‌گردانيم، وعده‌اى بر ماست و همانا اين كار را انجام خواهيم داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خطبه ديباج
گوهر بعدی:كيفيت قبض روح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.