۲۹۷ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام في أصحابه و أصحاب رسول اللّه
علل نكوهش و شكست كوفيان
أصحاب علي وَ لَئِنْ أَمْهَلَ اَلظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ
اگر خداوند، ستمگر را چند روزى مهلت دهد، از باز پرسى و عذاب او غفلت نمىكند
وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ
و او بر سر راه، در كمين گاه ستمگران است
وَ بِمَوْضِعِ اَلشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِيقِهِ
و گلوى آنها را در دست گرفته تا از فرو رفتن آب دريغ دارد
أَمَا وَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ
آگاه باشيد! به خدايى كه جانم در دست اوست
لَيَظْهَرَنَّ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمُ عَلَيْكُمْ
شاميان بر شما پيروز خواهند شد
لَيْسَ لِأَنَّهُمْ أَوْلَى بِالْحَقِّ مِنْكُمْ
نه از آن رو كه از شما به حق سزاوارترند
وَ لَكِنْ لِإِسْرَاعِهِمْ إِلَى بَاطِلِ صَاحِبِهِمْ
بلكه در راه باطلى كه زمامدارشان مىرود شتابان فرمان بردارند
وَ إِبْطَائِكُمْ عَنْ حَقِّي
و شما در گرفتن حق من سستى مىورزيد
وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ اَلْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا
و هر آينه، ملّتهاى جهان صبح مىكنند در حالى كه از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند
وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي
من صبح مىكنم در حالى كه از ستمگرى پيروان خود وحشت دارم
اِسْتَنْفَرْتُكُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا
شما را براى جهاد با دشمن بر انگيختم، امّا كوچ نكرديد
وَ أَسْمَعْتُكُمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا
حق را به گوش شما خواندم ولى نشنيديد
وَ دَعَوْتُكُمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِيبُوا
و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم، اجابت نكرديد
وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا
پند و اندرزتان دادم، قبول نكرديد
أَ شُهُودٌ كَغُيَّابٍ
آيا حاضران غائب مىباشيد
وَ عَبِيدٌ كَأَرْبَابٍ
و يا بردگانى در شكل مالكان
أَتْلُو عَلَيْكُمْ اَلْحِكَمَ فَتَنْفِرُونَ مِنْهَا
! فرمان خدا را بر شما مىخوانم از آن فرار مىكنيد
وَ أَعِظُكُمْ بِالْمَوْعِظَةِ اَلْبَالِغَةِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا
و با اندرزهاى رسا و گويا شما را پند مىدهم از آن پراكنده مىشويد
وَ أَحُثُّكُمْ عَلَى جِهَادِ أَهْلِ اَلْبَغْيِ فَمَا آتِي عَلَى آخِرِ قَوْلِي حَتَّى أَرَاكُمْ مُتَفَرِّقِينَ أَيَادِيَ سَبَا
شما را به مبارزه با سركشان ترغيب مىكنم، هنوز سخنانم به آخر نرسيده، چون مردم سبا، متفرّق شده
تَرْجِعُونَ إِلَى مَجَالِسِكُمْ
به جلسات خود باز مىگرديد
وَ تَتَخَادَعُونَ عَنْ مَوَاعِظِكُمْ
و در لباس پند و اندرز، يكديگر را فريب مىدهيد تا أثر تذكّرات مرا از بين ببريد
أُقَوِّمُكُمْ غُدْوَةً وَ تَرْجِعُونَ إِلَيَّ عَشِيَّةً
صبحگاهان كجىهاى شما را راست مىكنم، شامگاهان به حالت اوّل بر مىگرديد
كَظَهْرِ اَلْحَنِيَّةِ
چونان كمان سختى كه
عَجَزَ اَلْمُقَوِّمُ
نه كسى قدرت راست كردن آن را دارد
وَ أَعْضَلَ اَلْمُقَوَّمُ
و نه خودش قابليّت راست شدن را دارا است
أَيُّهَا اَلْقَوْمُ اَلشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ
اى مردم كه بدنهاى شما حاضر
اَلْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ
و عقلهاى شما پنهان
اَلْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ
و افكار و آراء شما گوناگون است
اَلْمُبْتَلَى بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ
و زمامداران شما دچار مشكلات شمايند
صَاحِبُكُمْ يُطِيعُ اَللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ
رهبر شما از خدا اطاعت مىكند، شما با او مخالفت مىكنيد
وَ صَاحِبُ أَهْلِ اَلشَّامِ يَعْصِي اَللَّهَ وَ هُمْ يُطِيعُونَهُ
امّا رهبر شاميان خداى را معصيت مىكند، از او فرمانبردارند
لَوَدِدْتُ وَ اَللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ اَلدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ
به خدا سوگند دوست دارم معاويه شما را با نفرات خود مانند مبادلۀ درهم و دينار با من سودا كند
فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةَ مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلاً مِنْهُمْ
ده نفر از شما را بگيرد و يك نفر از آنها را به من بدهد
يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ
اى اهل كوفه
مُنِيتُ مِنْكُمْ بِثَلاَثٍ وَ اِثْنَتَيْنِ
گرفتار شما شدهام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد
صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ
كرهايى با گوشهاى شنوا
وَ بُكْمٌ ذَوُو كَلاَمٍ
گنگهايى با زبان گويا
وَ عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَارٍ
كورانى با چشمهاى بينا
لاَ أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اَللِّقَاءِ
نه در روز جنگ از آزادگانيد
وَ لاَ إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ اَلْبَلاَءِ
و نه به هنگام بلا و سختى برادران يك رنگ مىباشيد
تَرِبَتْ أَيْدِيكُمْ
تهى دست مانيد
يَا أَشْبَاهَ اَلْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا
اى مردم! شما چونان شتران دور مانده از ساربان مىباشيد
كُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ
كه اگر از سويى جمع آورى شوند از ديگر سو، پراكنده مىگردند
وَ اَللَّهِ لَكَأَنِّي بِكُمْ فِيمَا إِخَالُكُمْ
به خدا سوگند، مىبينم كه اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمى آن سوزان
أَنْ لَوْ حَمِسَ اَلْوَغَى
وَ حَمِيَ اَلضِّرَابُ
قَدِ اِنْفَرَجْتُمْ عَنِ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ اِنْفِرَاجَ اَلْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا
پسر ابو طالب را رها مىكنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يك به سويى مىگريزيد
وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي
و من در پى آن نشانهها روانم كه پروردگارم مرا رهنمون شده
وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِيِّي
و آن راه را مىروم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گشوده
وَ إِنِّي لَعَلَى اَلطَّرِيقِ اَلْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً
و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره مىسپارم
أصحاب رسول اللّه اُنْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ
مردم! به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو كه گام بر مىدارند برويد
وَ اِتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ
قدم جاى قدمشان بگذاريد
فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى
آنها شما را هرگز از راه هدايت بيرون نمىبرند
وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى
و به پستى و هلاكت باز نمىگردانند
فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا
اگر سكوت كردند سكوت كنيد
وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا
و اگر قيام كردند قيام كنيد
وَ لاَ تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا
از آنها پيشى نگيريد كه گمراه مىشويد
وَ لاَ تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا
و از آنان عقب نمانيد كه نابود مىگرديد
لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله
من اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ديدم
فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ
اما هيچ كدام از شما را همانند آنان نمىنگرم
لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً
آنها صبح مىكردند در حالى كه موهاى ژوليده و چهرههاى غبار آلوده داشتند
وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً
شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت مىگذراندند
يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ
و پيشانى و گونههاى صورت را در پيشگاه خدا بر خاك مىساييدند
وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ اَلْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ
با ياد معاد چنان نا آرام بودند گويا بر روى آتش ايستادهاند
كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ اَلْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ
بر پيشانى آنها از سجدههاى طولانى پينۀ بسته بود (چون پينه زانوهاى بزها)
إِذَا ذُكِرَ اَللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ
اگر نام خدا برده مىشد چنان مىگريستند كه گريبانهاى آنان تر مىشد
وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ اَلشَّجَرُ يَوْمَ اَلرِّيحِ اَلْعَاصِفِ
و چون درخت در روز تند باد مىلرزيدند
خَوْفاً مِنَ اَلْعِقَابِ
از كيفرى كه از آن بيم داشتند
وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ
يا براى پاداشى كه به آن اميدوار بودند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
علل نكوهش و شكست كوفيان
أصحاب علي وَ لَئِنْ أَمْهَلَ اَلظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ
اگر خداوند، ستمگر را چند روزى مهلت دهد، از باز پرسى و عذاب او غفلت نمىكند
وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ
و او بر سر راه، در كمين گاه ستمگران است
وَ بِمَوْضِعِ اَلشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِيقِهِ
و گلوى آنها را در دست گرفته تا از فرو رفتن آب دريغ دارد
أَمَا وَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ
آگاه باشيد! به خدايى كه جانم در دست اوست
لَيَظْهَرَنَّ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمُ عَلَيْكُمْ
شاميان بر شما پيروز خواهند شد
لَيْسَ لِأَنَّهُمْ أَوْلَى بِالْحَقِّ مِنْكُمْ
نه از آن رو كه از شما به حق سزاوارترند
وَ لَكِنْ لِإِسْرَاعِهِمْ إِلَى بَاطِلِ صَاحِبِهِمْ
بلكه در راه باطلى كه زمامدارشان مىرود شتابان فرمان بردارند
وَ إِبْطَائِكُمْ عَنْ حَقِّي
و شما در گرفتن حق من سستى مىورزيد
وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ اَلْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا
و هر آينه، ملّتهاى جهان صبح مىكنند در حالى كه از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند
وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي
من صبح مىكنم در حالى كه از ستمگرى پيروان خود وحشت دارم
اِسْتَنْفَرْتُكُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا
شما را براى جهاد با دشمن بر انگيختم، امّا كوچ نكرديد
وَ أَسْمَعْتُكُمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا
حق را به گوش شما خواندم ولى نشنيديد
وَ دَعَوْتُكُمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِيبُوا
و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم، اجابت نكرديد
وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا
پند و اندرزتان دادم، قبول نكرديد
أَ شُهُودٌ كَغُيَّابٍ
آيا حاضران غائب مىباشيد
وَ عَبِيدٌ كَأَرْبَابٍ
و يا بردگانى در شكل مالكان
أَتْلُو عَلَيْكُمْ اَلْحِكَمَ فَتَنْفِرُونَ مِنْهَا
! فرمان خدا را بر شما مىخوانم از آن فرار مىكنيد
وَ أَعِظُكُمْ بِالْمَوْعِظَةِ اَلْبَالِغَةِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا
و با اندرزهاى رسا و گويا شما را پند مىدهم از آن پراكنده مىشويد
وَ أَحُثُّكُمْ عَلَى جِهَادِ أَهْلِ اَلْبَغْيِ فَمَا آتِي عَلَى آخِرِ قَوْلِي حَتَّى أَرَاكُمْ مُتَفَرِّقِينَ أَيَادِيَ سَبَا
شما را به مبارزه با سركشان ترغيب مىكنم، هنوز سخنانم به آخر نرسيده، چون مردم سبا، متفرّق شده
تَرْجِعُونَ إِلَى مَجَالِسِكُمْ
به جلسات خود باز مىگرديد
وَ تَتَخَادَعُونَ عَنْ مَوَاعِظِكُمْ
و در لباس پند و اندرز، يكديگر را فريب مىدهيد تا أثر تذكّرات مرا از بين ببريد
أُقَوِّمُكُمْ غُدْوَةً وَ تَرْجِعُونَ إِلَيَّ عَشِيَّةً
صبحگاهان كجىهاى شما را راست مىكنم، شامگاهان به حالت اوّل بر مىگرديد
كَظَهْرِ اَلْحَنِيَّةِ
چونان كمان سختى كه
عَجَزَ اَلْمُقَوِّمُ
نه كسى قدرت راست كردن آن را دارد
وَ أَعْضَلَ اَلْمُقَوَّمُ
و نه خودش قابليّت راست شدن را دارا است
أَيُّهَا اَلْقَوْمُ اَلشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ
اى مردم كه بدنهاى شما حاضر
اَلْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ
و عقلهاى شما پنهان
اَلْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ
و افكار و آراء شما گوناگون است
اَلْمُبْتَلَى بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ
و زمامداران شما دچار مشكلات شمايند
صَاحِبُكُمْ يُطِيعُ اَللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ
رهبر شما از خدا اطاعت مىكند، شما با او مخالفت مىكنيد
وَ صَاحِبُ أَهْلِ اَلشَّامِ يَعْصِي اَللَّهَ وَ هُمْ يُطِيعُونَهُ
امّا رهبر شاميان خداى را معصيت مىكند، از او فرمانبردارند
لَوَدِدْتُ وَ اَللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ اَلدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ
به خدا سوگند دوست دارم معاويه شما را با نفرات خود مانند مبادلۀ درهم و دينار با من سودا كند
فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةَ مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلاً مِنْهُمْ
ده نفر از شما را بگيرد و يك نفر از آنها را به من بدهد
يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ
اى اهل كوفه
مُنِيتُ مِنْكُمْ بِثَلاَثٍ وَ اِثْنَتَيْنِ
گرفتار شما شدهام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد
صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ
كرهايى با گوشهاى شنوا
وَ بُكْمٌ ذَوُو كَلاَمٍ
گنگهايى با زبان گويا
وَ عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَارٍ
كورانى با چشمهاى بينا
لاَ أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اَللِّقَاءِ
نه در روز جنگ از آزادگانيد
وَ لاَ إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ اَلْبَلاَءِ
و نه به هنگام بلا و سختى برادران يك رنگ مىباشيد
تَرِبَتْ أَيْدِيكُمْ
تهى دست مانيد
يَا أَشْبَاهَ اَلْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا
اى مردم! شما چونان شتران دور مانده از ساربان مىباشيد
كُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ
كه اگر از سويى جمع آورى شوند از ديگر سو، پراكنده مىگردند
وَ اَللَّهِ لَكَأَنِّي بِكُمْ فِيمَا إِخَالُكُمْ
به خدا سوگند، مىبينم كه اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمى آن سوزان
أَنْ لَوْ حَمِسَ اَلْوَغَى
وَ حَمِيَ اَلضِّرَابُ
قَدِ اِنْفَرَجْتُمْ عَنِ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ اِنْفِرَاجَ اَلْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا
پسر ابو طالب را رها مىكنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يك به سويى مىگريزيد
وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي
و من در پى آن نشانهها روانم كه پروردگارم مرا رهنمون شده
وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِيِّي
و آن راه را مىروم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گشوده
وَ إِنِّي لَعَلَى اَلطَّرِيقِ اَلْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً
و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره مىسپارم
أصحاب رسول اللّه اُنْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ
مردم! به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو كه گام بر مىدارند برويد
وَ اِتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ
قدم جاى قدمشان بگذاريد
فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى
آنها شما را هرگز از راه هدايت بيرون نمىبرند
وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى
و به پستى و هلاكت باز نمىگردانند
فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا
اگر سكوت كردند سكوت كنيد
وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا
و اگر قيام كردند قيام كنيد
وَ لاَ تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا
از آنها پيشى نگيريد كه گمراه مىشويد
وَ لاَ تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا
و از آنان عقب نمانيد كه نابود مىگرديد
لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله
من اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ديدم
فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ
اما هيچ كدام از شما را همانند آنان نمىنگرم
لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً
آنها صبح مىكردند در حالى كه موهاى ژوليده و چهرههاى غبار آلوده داشتند
وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً
شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت مىگذراندند
يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ
و پيشانى و گونههاى صورت را در پيشگاه خدا بر خاك مىساييدند
وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ اَلْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ
با ياد معاد چنان نا آرام بودند گويا بر روى آتش ايستادهاند
كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ اَلْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ
بر پيشانى آنها از سجدههاى طولانى پينۀ بسته بود (چون پينه زانوهاى بزها)
إِذَا ذُكِرَ اَللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ
اگر نام خدا برده مىشد چنان مىگريستند كه گريبانهاى آنان تر مىشد
وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ اَلشَّجَرُ يَوْمَ اَلرِّيحِ اَلْعَاصِفِ
و چون درخت در روز تند باد مىلرزيدند
خَوْفاً مِنَ اَلْعِقَابِ
از كيفرى كه از آن بيم داشتند
وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ
يا براى پاداشى كه به آن اميدوار بودند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:توحید و نبوت
گوهر بعدی:ستمگرى و فساد بنى اميه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.