۳۲۰ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام في ذكر عمرو بن العاص
(پس از جنگ صفّين در سال 38 هجرى در شهر كوفه در شناساندن عمرو عاص و ردّ شايعات بيهودۀ او فرمود)
عَجَباً لاِبْنِ اَلنَّابِغَةِ
شگفتا از عمرو عاص پسر نابغه
يَزْعُمُ لِأَهْلِ اَلشَّامِ أَنَّ فِيَّ دُعَابَةً
ميان مردم شام گفت كه من اهل شوخى
وَ أَنِّي اِمْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ
أُعَافِسُ وَ أُمَارِسُ
و خوشگذرانى بوده، و عمر بيهوده مىگذرانم
لَقَدْ قَالَ بَاطِلاً
حرفى از روى باطل گفت
وَ نَطَقَ آثِماً
و گناه در ميان شاميان از انتشار داد
أَمَا وَ شَرُّ اَلْقَوْلِ اَلْكَذِبُ
مردم آگاه باشيد! بدترين گفتار دروغ است
إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكْذِبُ
عمرو عاص سخن مىگويد، پس دروغ مىبندد
وَ يَعِدُ فَيُخْلِفُ
وعده مىدهد و خلاف آن مرتكب مىشود
وَ يُسْأَلُ فَيَبْخَلُ
در خواست مىكند و اصرار مىورزد
وَ يَسْأَلُ فَيُلْحِفُ
اما اگر چيزى از او بخواهند، بخل مىورزد
وَ يَخُونُ اَلْعَهْدَ
به پيمان خيانت مىكند
وَ يَقْطَعُ اَلْإِلَّ
و پيوند خويشاوندى را قطع مىنمايد
فَإِذَا كَانَ عِنْدَ اَلْحَرْبِ فَأَيُّ زَاجِرٍ وَ آمِرٍ هُوَ مَا لَمْ تَأْخُذِ اَلسُّيُوفُ مَآخِذَهَا
پيش از آغاز نبرد در هياهو و امر و نهى بى مانند است تا آنجا كه دستها به سوى قبضه شمشيرها نرود
فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ أَكْبَرُ مَكِيدَتِهِ أَنْ يَمْنَحَ اَلْقِرْمَ سُبَّتَهُ
اما در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشيرها، بزرگترين نيرنگ او اين است كه عورت خويش آشكار كرده، فرار نمايد
أَمَا وَ اَللَّهِ إِنِّي لَيَمْنَعُنِي مِنَ اَللَّعِبِ ذِكْرُ اَلْمَوْتِ
آگاه باشيد! به خدا سوگند كه ياد مرگ مرا از شوخى و كارهاى بيهوده باز مىدارد
وَ إِنَّهُ لَيَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ اَلْحَقِّ نِسْيَانُ اَلْآخِرَةِ
ولى عمرو عاص را فراموشى آخرت از سخن حق باز داشته است
إِنَّهُ لَمْ يُبَايِعْ مُعَاوِيَةَ حَتَّى شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ أَتِيَّةً
با معاويه بيعت نكرد مگر بدان شرط كه به او پاداش دهد
وَ يَرْضَخَ لَهُ عَلَى تَرْكِ اَلدِّينِ رَضِيخَةً
و در برابر ترك دين خويش، رشوهاى تسليم او كند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
(پس از جنگ صفّين در سال 38 هجرى در شهر كوفه در شناساندن عمرو عاص و ردّ شايعات بيهودۀ او فرمود)
عَجَباً لاِبْنِ اَلنَّابِغَةِ
شگفتا از عمرو عاص پسر نابغه
يَزْعُمُ لِأَهْلِ اَلشَّامِ أَنَّ فِيَّ دُعَابَةً
ميان مردم شام گفت كه من اهل شوخى
وَ أَنِّي اِمْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ
أُعَافِسُ وَ أُمَارِسُ
و خوشگذرانى بوده، و عمر بيهوده مىگذرانم
لَقَدْ قَالَ بَاطِلاً
حرفى از روى باطل گفت
وَ نَطَقَ آثِماً
و گناه در ميان شاميان از انتشار داد
أَمَا وَ شَرُّ اَلْقَوْلِ اَلْكَذِبُ
مردم آگاه باشيد! بدترين گفتار دروغ است
إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكْذِبُ
عمرو عاص سخن مىگويد، پس دروغ مىبندد
وَ يَعِدُ فَيُخْلِفُ
وعده مىدهد و خلاف آن مرتكب مىشود
وَ يُسْأَلُ فَيَبْخَلُ
در خواست مىكند و اصرار مىورزد
وَ يَسْأَلُ فَيُلْحِفُ
اما اگر چيزى از او بخواهند، بخل مىورزد
وَ يَخُونُ اَلْعَهْدَ
به پيمان خيانت مىكند
وَ يَقْطَعُ اَلْإِلَّ
و پيوند خويشاوندى را قطع مىنمايد
فَإِذَا كَانَ عِنْدَ اَلْحَرْبِ فَأَيُّ زَاجِرٍ وَ آمِرٍ هُوَ مَا لَمْ تَأْخُذِ اَلسُّيُوفُ مَآخِذَهَا
پيش از آغاز نبرد در هياهو و امر و نهى بى مانند است تا آنجا كه دستها به سوى قبضه شمشيرها نرود
فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَانَ أَكْبَرُ مَكِيدَتِهِ أَنْ يَمْنَحَ اَلْقِرْمَ سُبَّتَهُ
اما در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشيرها، بزرگترين نيرنگ او اين است كه عورت خويش آشكار كرده، فرار نمايد
أَمَا وَ اَللَّهِ إِنِّي لَيَمْنَعُنِي مِنَ اَللَّعِبِ ذِكْرُ اَلْمَوْتِ
آگاه باشيد! به خدا سوگند كه ياد مرگ مرا از شوخى و كارهاى بيهوده باز مىدارد
وَ إِنَّهُ لَيَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ اَلْحَقِّ نِسْيَانُ اَلْآخِرَةِ
ولى عمرو عاص را فراموشى آخرت از سخن حق باز داشته است
إِنَّهُ لَمْ يُبَايِعْ مُعَاوِيَةَ حَتَّى شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ أَتِيَّةً
با معاويه بيعت نكرد مگر بدان شرط كه به او پاداش دهد
وَ يَرْضَخَ لَهُ عَلَى تَرْكِ اَلدِّينِ رَضِيخَةً
و در برابر ترك دين خويش، رشوهاى تسليم او كند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:خطبه غرا
گوهر بعدی:ضرورت عبرت و پندپذيرى
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.