۳۵۶ بار خوانده شده
و من كلام له عليهالسلام قاله للأشعث بن قيس و هو على منبر الكوفة يخطب
(امام در مسجد كوفه در سال 38 هجرى سخنرانى مىكرد، اشعث بن قيس به يكى از مطالب آن اعتراض كرد
فمضى في بعض كلامه شيء اعترضه الأشعث فيه
فقال يا أمير المؤمنين هذه عليك لا لك
و گفت اين سخن به زيان شما، نه به سود تو است،
فخفض عليهالسلام إليه بصره ثم قال
امام نگاه خود را به او دوخت و فرمود)
مَا يُدْرِيكَ مَا عَلَيَّ مِمَّا لِي
چه كسى تو را آگاهاند كه چه چيزى به سود، يا زيان من است؟
عَلَيْكَ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ لَعْنَةُ اَللاَّعِنِينَ
لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، بر تو باد
حَائِكٌ اِبْنُ حَائِكٍ
اى متكبّر متكبّر زاده،
مُنَافِقٌ اِبْنُ كَافِرٍ
منافق پسر كافر!
وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَسَرَكَ اَلْكُفْرُ مَرَّةً وَ اَلْإِسْلاَمُ أُخْرَى
سوگند به خدا، تو يك بار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام، اسير شدى،
فَمَا فَدَاكَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَالُكَ وَ لاَ حَسَبُكَ
و مال و خويشاوندى تو، هر دو بار نتوانست به فريادت برسد.
وَ إِنَّ اِمْرَأً دَلَّ عَلَى قَوْمِهِ اَلسَّيْفَ
آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپارد،
وَ سَاقَ إِلَيْهِمُ اَلْحَتْفَ
و مرگ و نابودى را به سوى آنها كشاند،
لَحَرِيٌّ أَنْ يَمْقُتَهُ اَلْأَقْرَبُ
سزاوار است كه بستگان او بر وى خشم گيرند
وَ لاَ يَأْمَنَهُ اَلْأَبْعَدُ
و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند.
قال السيد الشريف يريد عليهالسلام أنه أسر في الكفر مرة و في الإسلام مرة
مىگويم: (منظور امام عليه السّلام اين است كه اشعث ابن قيس يك بار وقتى كه كافر بود اسير شد و بار ديگر آنگاه كه مسلمان شد
و أما قوله دل على قومه السيف
و شمشيرها را به سوى قبيلهاش راهنمايى كرد،
فأراد به حديثا كان للأشعث مع خالد بن الوليد باليمامة
غر فيه قومه و مكر بهم حتى أوقع بهم خالد
مربوط به جريانى است كه اشعث قبيله خود را فريب داد تا خالد بن وليد، آنها را غافلگير كند و از دم شمشير بگذراند
و كان قومه بعد ذلك يسمونه عرف النار
كه پس از آن خيانت او را با لقب «عرف النّار» (چيزى كه آتش را بپوشاند)، مىناميدند
و هو اسم للغادر عندهم
و اين لقبى بود كه به نيرنگباز مىدادند.)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
(امام در مسجد كوفه در سال 38 هجرى سخنرانى مىكرد، اشعث بن قيس به يكى از مطالب آن اعتراض كرد
فمضى في بعض كلامه شيء اعترضه الأشعث فيه
فقال يا أمير المؤمنين هذه عليك لا لك
و گفت اين سخن به زيان شما، نه به سود تو است،
فخفض عليهالسلام إليه بصره ثم قال
امام نگاه خود را به او دوخت و فرمود)
مَا يُدْرِيكَ مَا عَلَيَّ مِمَّا لِي
چه كسى تو را آگاهاند كه چه چيزى به سود، يا زيان من است؟
عَلَيْكَ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ لَعْنَةُ اَللاَّعِنِينَ
لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، بر تو باد
حَائِكٌ اِبْنُ حَائِكٍ
اى متكبّر متكبّر زاده،
مُنَافِقٌ اِبْنُ كَافِرٍ
منافق پسر كافر!
وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَسَرَكَ اَلْكُفْرُ مَرَّةً وَ اَلْإِسْلاَمُ أُخْرَى
سوگند به خدا، تو يك بار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام، اسير شدى،
فَمَا فَدَاكَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَالُكَ وَ لاَ حَسَبُكَ
و مال و خويشاوندى تو، هر دو بار نتوانست به فريادت برسد.
وَ إِنَّ اِمْرَأً دَلَّ عَلَى قَوْمِهِ اَلسَّيْفَ
آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپارد،
وَ سَاقَ إِلَيْهِمُ اَلْحَتْفَ
و مرگ و نابودى را به سوى آنها كشاند،
لَحَرِيٌّ أَنْ يَمْقُتَهُ اَلْأَقْرَبُ
سزاوار است كه بستگان او بر وى خشم گيرند
وَ لاَ يَأْمَنَهُ اَلْأَبْعَدُ
و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند.
قال السيد الشريف يريد عليهالسلام أنه أسر في الكفر مرة و في الإسلام مرة
مىگويم: (منظور امام عليه السّلام اين است كه اشعث ابن قيس يك بار وقتى كه كافر بود اسير شد و بار ديگر آنگاه كه مسلمان شد
و أما قوله دل على قومه السيف
و شمشيرها را به سوى قبيلهاش راهنمايى كرد،
فأراد به حديثا كان للأشعث مع خالد بن الوليد باليمامة
غر فيه قومه و مكر بهم حتى أوقع بهم خالد
مربوط به جريانى است كه اشعث قبيله خود را فريب داد تا خالد بن وليد، آنها را غافلگير كند و از دم شمشير بگذراند
و كان قومه بعد ذلك يسمونه عرف النار
كه پس از آن خيانت او را با لقب «عرف النّار» (چيزى كه آتش را بپوشاند)، مىناميدند
و هو اسم للغادر عندهم
و اين لقبى بود كه به نيرنگباز مىدادند.)
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:خودمحورى در قضاوت
گوهر بعدی:ضرورت پند پذيرى از گذشتگان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.